اعلانات ویژه چوک

داستان «منارقِرمان» نویسنده «مهری عموبیگی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:    ارسال شده در مطالب عمومی

zzzz

در زمان‌های خیلی قدیم در دهکده‌ای به نام «کارلادان» موجود ریزی شبیه هزارپا زندگی می‌کرد به اسم قرمین. قرمین همیشه‌ی خدا توی کمرش قر داشت. او ان‌قدر قر داشت که همینطور از کمرش قر می‌ریخت. چپ می‌رفت قر می‌ریخت. راست می‌رفت قر می‌داد.

کافی بود صدای دامبولو دیشویی از جای بشنود که دیگر بیا و درستش کن، ان‌قدر قر میداد که نزدیک بود قِردانش پاره شود. او ان‌قدر قرناک بود که نگو. وقتی مادرش با هزار دست و پایش شیشه‌های خانه را تمیز می‌کند، قرمین از صدای فش‌فش شیشه‌پاک‌کن و قژ قژ شیشه قرش میگرفت. ان‌وقت هزار تا دست‌وپایش شروع می‌کرد به جنبیدن و هرکدام در جهتی قر می‌دادند. با هر صدایی کمرش به گردش در می‌امد و باسنش می‌چرخید.

یک‌بار وقتی مادر داشت ظرف‌ها را می‌شست و دنگ و دنک صدا می‌داد، قرمین شروع کرد رقصدن و قر دادن. مادرش که حسابی کلافه شده بود، گفت: «قرمین جان یک دقیقه، قر سر جیگر بذار و اروم باش». قرمین همانطور که می‌رقصید گفت: «نمی‌تونم». مادر جلو امد و به هر زحمتی بود، دست‌های قرمین را گرفت او را روی صندلی نشاند‌. با این کار قرمین نشست. اما قر توی کمر قرمین گیر کرد. قرمین فریاد زد: «مامان کمک کن، قر تو کمرم گیر کرده» مادر ترسید و گفت: «خدامرگم بده، حالا بچه‌ام از دست میره» پشتش زد، فایده نداشت. ابش داد فایده نداشت. ماساژش داد فایده نداشت. هرکاری کرد فایده نداشت. دست اخر زنگ‌زد به قرباز‌کن: «اقای قرباز‌کن، کمک کنید، قر تو کمر بچه‌ام گیرکرده»  اقای قربازکن بع‌بو‌بع‌بو کنان  آمد و با یک میله، قری که توی کمر قرمین گیر کرده بود را دراورد. قر که باز شد، قرمین نفسی کشید و با همان صدای آژیر بع‌بوبعبوی قربازکن شروع کرد قردادن. اقای قربازکن گفت: «بزارید قر بده. بچه‌ی باقر بهتر از بچه‌ی بی‌قره». مادر از آن روز ،دیگر بر سر قرمین قر در نیاورد و گذاشت  قرمین هرچقدر دوست دارد قر بدهد.

اما در روز تولد قرمین وقتی قرمین حسابی قر داد، مادرش به او گفت: «قرمین جان، خودمونیم قر دادن هم شد کار؟ تو دیگه بزرگ شدی برو و برا خودت یه کاری پیدا کن». قرمین خوشحال شد و گفت: «چشم». مامان گفت: « اول کیک را بخور بعد برو» ان‌وقت قرمین قرش را قاشق کرد و کیکش را خورد و راه افتاد. به مکانیکی اقای اخم‌زاده رفت. اقای اخم‌زاده قبول کرد او پیشش شاگردی کند. اما قرمین هیچ کاری جز قر دادن بلد نبود. وقتی اخم‌زاده داشت قژوقژ چرخ‌دنده‌های اقای حلزون را تعمیر می‌کرد، یک دفعه قرمین امد وسط و گفت: «آآآ... ماشالآ... اووو، همینه» و شروع کرد قر دادن. اخموزاده او را اخراج کرد. قرمین ناراحت شد و رفت پیش یک راسوی سفالگر و انجا استخدام شد. قرمین همینکه دید، گل کوزه روی چرخ سفالگیری می‌چرخد، کمرش به چرخش افتاد. حالا نچرخ و کی بچرخ. هرچه سعی کرد جلوی خودش را بگیرد فایده‌ای نداشت. یک دفعه قر دادنش شدید شد و گفت: «آآآ، بیا وسط... او، او...ماشالا» و شروع کرد سوت زدن و جیغ زدن و پایکوبی‌کردن. همینطور که دور خودش می‌چرخید و می‌رقصید، چندتا از کوزه‌های کنار کارگاه را هم شکست. راسو گفت: «تو فایده نداری، همش می‌جنبی، همه‌اش سر و گوشت می‌جنبه. ضرر زدی به مالم. اخراجی». قرمین ناراحت شد اما ناامید نشد. او قوی بود و تصمیم گرفت در مسابقات وزنه‌برداری شرکت کند. او در مسابقات وزنه خیلی سنگینی را با هزار دستش بلند کرد. اما وقتی تماشاچی‌ها برایش دست زدند نتوانست جلوی خودش را بگیرد. و با همان وزنه‌ی سنگین جلوی چشم همه شروع کرد قر دادن. سالن از خنده رفت رو هوا. اما مربی‌اش او را اخراج کرد. قرمین ناراحت شد و گفت: «ای کاش می‌توانستم قرم را جایی خالی کنم». رفت و رفت و دید که کارگرها دارند بنای بزرگی با دومناره می‌سازند. مناره به اندازه‌ی هفت متر پهن و به اندازه‌ی هفده متر بلند بود. قرمین گفت: «اووو. چقدر گنده» و چون خیلی غمگین بود رفت و زیر یکی از مناره‌ها دراز کشید. او انقدر به کاشی‌های ابی که به شکل ستاره‌های چهارپر بود، نگاه کرد تا خوابش برد‌.

فردای ان‌روز با شنیدن سرو صدا از خواب بیدار شد. پادشاه امده بود تا از مناره‌ها دیدن کند. قرمین هم همانجا زیر مناره قایم شد. او می‌ترسید دوباره قرش بگیرد و کار را خراب کند. پادشاه با جشن و هیاهو و سروصدا وارد شد. قرمین خودش را نگه داشته بود که قر ندهد. ان‌قدر زور زد که صورتش قرمز شد و داشت از بی‌قری می‌ترکید. پادشاه صفوی از مناره‌ها خیلی خوشش امده بود. به یک مناره دست زد و گفت: «افرین افرین». از صدای تق‌تق مناره، قرمین دیگر نتوانست مقاومت کند. قرش در رفت و شروع کرد به قر دادن. با قر دادن او مناره هم شروع کرد به جنبیدن. قر داد و قر داد و مناره می‌جنبید. قرمین فکر کرد: «حالا است پادشاه هم عصبانی شود و دستور بدهد این مناره‌ی بدرد نخور لرزان را خراب کنند» او این فکر را کرد اما فایده‌ای نداشت چون هیچ‌جوره نمی‌توانست جلوی قر خودش را بگیرد. اتفاقا پادشاه از مناره خیلی خوشش امد. همین‌طور به مناره دست می‌زد و قرمین که زیر مناره دیگر بود قر میداد و مناره می‌جنبید. کم‌کم خبر مناره‌ی جنبان به گوش همه رسید. همه از شهرهای مختلف می‌امدند تا مناره را ببینند. دانشمندان امدند تا بفهمند چرا مناره می‌جنبد. ان‌ها دفتر و دستک‌هایشان، مداد و خط‌کش و مترهایشان را اوردند تا بفهمند چرا مناره می‌لرزد. بعضی‌ها می‌گفتند این یک قانون فیزیک است. بعضی می‌گفتند عجب مهندسی داشته. مردم هم از همه قسمت‌های دنیا می‌امدند تا از جنبیدن مناره‌ها را دیدن کنند. پادشاه صفوی کیف می‌کرد. قرمین هم خیلی خوشحال بود. هم کار پیدا کرده بود هم هروقت دلش می‌خواست می‌توانست قر بدهد. صاحب‌های مناره نه تنها خوششان می‌امد بود بلکه پول مردم را هم می‌گرفتند تا مناره برایشان قر بدهد. ان هم چه قری.

قرمین شغلش را خیلی دوست داشت. همان‌جا ماند وهمان‌جا با قرمینا‌خانم که ان هم همیشه قر  کمرش به راه بود ازدواج کرد. ان‌ها کلی بچه‌ی قری و قرقری و قرناک و قردار به دنیا اوردند‌. حالا سال‌هاست که هنوز دانشمندان راز جنبیدن مناره‌ها را نمی‌دانند و می‌گویند چون بلندی  مناره‌ها مثل هم است می‌جنبند اما نمی‌دانند که همه‌چیز زیر سر قرمین و قرمیناخانم، و بچه‌های ان‌هاست. راستی تا یادم نرفته بگویم که حالا این مناره‌ها در اصفهان است و ادم‌ها اسم مناره‌ها را گذاشته‌اند «منارجنبان»، اما من به یاد قرمین و قرمینا بهشان می‌گویم «منارقِرمان».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

بیوگرافی مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس حوزه ادبیات داستانی

       asar

مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس حوزه ادبیات داستانی متولد 30 اردیبهشت سال 1362 در تهران است. به‌طور جدی از سال 1380 فعالیت خود در حوزه ادبیات داستانی را آغاز کرد. آثار داستانی وی انتقادی- اجتماعی است و رگه‌های طنز تلخ اجتماعی از شاخصه‌های سبک نگارشی اوست. تابه حال آثارش به زبان های انگلیسی، روسی، کردی و ارمنی ترجمه شده است.

او سردبیر ماهنامه ادبیات داستانی چوک است و مدیر موسسه فرهنگی هنری چوک

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سال­شمار فعالیت‌های مهدی رضایی

  • سال 1385: تأسیس کانون فرهنگی چوک
  • سال 1388: راه‌اندازی ماهنامه الکترونیک پی‌دی‌اف «ادبیات داستانی چوک» اینجا
  • سال 1388: برگزیده جایزه «مقاله‌نویسی نوروز» از سوی «سایت پرشین بلاگ»
  • سال 1388: برگزیده جایزه ادبی «لوح» از سوی «سایت ادبی لوح»
  • سال 1388: برگزیده جایزه ادبی «هفت سین» از سوی «حوزه هنری»
  • سال 1389: انتشار رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» انتشارات افکار
  • سال 1389: گردآوری اولین مجموعه داستان گروهی چوک
  • سال 1389: دریافت تقدیر نامه از «انجمن داستان ابهر»
  • سال 1390: راه‌اندازی سایت «کانون فرهنگی چوک» اینجا
  • سال 1390: دبیر برگزاری همایش «روزجهانی داستان‌ کوتاه» گزارش همایش در اینجا
  • سال 1390: دریافت تقدیرنامه از انجمن داستان سرو شيراز
  • سال 1391: انصراف دائم از «داوری داستان» پس از داوری در چند جشنواره و جایزه ادبی
  • سال 1391: دریافت مدرك دبيری تشكل‌های فرهنگی، هنری 
  • سال 1391: دریافت تقدیرنامه انجمن داستان شهرزاد شهريار
  • سال 1391: دریافت تقدیرنامه از انجمن داستان استهبان فارس
  • سال 1391: عضو هیئت رئیسه کانون «شعر و ادب پایتخت»
  • سال 1392: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان‌کوتاه» با تقدیر از «استاد جمال میرصادقی» با حضور «علی‌اشرف درویشیان و دکتر باطنی» گزارش همایش در اینجا
  • سال 1392: دریافت تقدیرنامه به‌عنوان مدیر برتر سال سایت ادبی
  • سال 1393: گردآوری دومین مجموعه‌داستان گروهی چوک
  • سال 1394: انتشار رمان «روزگار فراموش‌شده» انتشارات شهرستان ادب
  • سال 1394: انتشار مجموعه داستان «آواز گوسفندها» انتشارات نیماژ
  • سال 1394: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان‌کوتاه» با تقدیر از «قباد آذرآیین» با حضور «محمود حسینی‌زاد» گزارش همایش در اینجا
  • سال 1394: دریافت تقدیرنامه از «انجمن قلم شاهرود»
  • سال 1395: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان‌کوتاه» با تقدیر از «فریبا وفی» گزارش همایش اینجا
  • سال 1395: رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» از سوی دانشگاه ملی سنت پترزبورگ (استاد ناتالی ژوهاراوا و الکساندرا سوخانووا) به زبان روسی ترجمه و از آنجاکه عنوانِ پایان‌نامهٔ ایشان بود، درباره‌اش تحقیق و در پایان نامه منتشر شد. دانلود پایان‌نامه از سایت دانشگاه سنت پترزبورگ اینجا
  • سال 1395: کارگردانی و اجرای نمایش صوتی داستان‌های کوتاه دانلود از اینجا
  • سال 1395: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان‌کوتاه» با تقدیر از «ژیلا تقی‌زاده» با حضور «افسانه احمدی و فریبا حاج‌دایی» گزارش همایش اینجا
  • سال 1396: انتشار ترجمه دو داستان کوتاه «نیت کن آزاد کن» و «نفهمیدم چی شد؟» به زبان روسی توسط «الکساندرا سوخانووا» در مجله فرهنگی «کاروان»
  • سال 1396: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان‌ترجمه» با تقدیر از «مریوان حلبچه‌ای» گزارش همایش در اینجا
  • سال 1396: انتشار کتاب تحقیقی «خطاهای نویسندگی و تجربیات نویسندگی»
  • سال 1396: تأسیس مؤسسه فرهنگی هنری «خانه داستان چوک» اینجا
  • سال 1396: انتشار ترجمه کردی داستان کوتاه «مرد اسکلتی» با ترجمه استاد «خالد فاتحی» در نشریه باران سوئد
  • سال 1396: گردآوری سومین مجموعه‌داستان گروهی چوک
  • سال 1396: آغاز فعالیت در انتشارات «آقاپور» به‌عنوان مدیر
  • سال 1397: انتشار رمان «من بن‌لادن را کشتم» انتشارات آرادمان
  • سال 1397: انتشار ترجمه کردی رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» از سوی انتشارات چوارچرا در عراق توسط استاد «خالد فاتحی» خبر انتشار اینجا
  • سال 1397: انتشار نمایش صوتی رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» از سوی انتشارات «ماه آوا»
  • سال 1397: انتشار ترجمه رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» در آمریکا توسط آژانس ادبی «آسان‌نشر» و انتشارات «Supreme Century »
  • سال 1397: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی ترجمه» با تقدیر از «محمد جوادی‌نیا » گزارش همایش در اینجا
  • سال 1397: دریافت لوح سپاس از انجمن اجتماعی فصل مهر برای فعالیت های فرهنگی و هنری
  • سال 1397: گردآوری چهارمین مجموعه‌داستان گروهی چوک
  • سال 1397: دبیر همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر. اعتمادی گزارش همایش اینجا
  • سال 1398: گردآوری پنجمین مجموعه‌داستان گروهی چوک
  • سال 1398: نگارش دو فیلمنامه بلند
  • سال 1397: دبیر همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر.اعتمادی گزارش همایش اینجا
  • سال 1398: دبیر برگزاری همایش «روز جهانی داستان»
  • سال 1399: انتشار ترجمه رمان «من بن‌لادن را کشتم» در آمریکا توسط آژانس ادبی «آسان‌نشر» و انتشارات «Supreme Century»
  • سال 1399: شروع فعالیت برنامه طنز استاد استادان
  • سال 1339:مصاحبه با شبکه اول ایران درباره سینمای اقتباسی اینجا
  • سال 1399: دبیر برگزاری روز جهانی داستان و تقدیر از استاد گارون سارکسیان اینجا
  • سال 1400: انتشار مجموعه داستان «مرد اسکلتی» به زبان ارمنی با ترجمه «آنی هوسپیان»
  • سال 1400: انتشار بانک مجموعه داستان ترجمه نوجوان چوک
  • سال 1401: انتشار نهمین مجموعه داستان گروهی چوک
  • سال 1401:شروع فعالیت مقالات صوتی گنجینه ماندگار

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خرید آثار مهدی رضایی از موسسه خانه داستان چوک/ تهران  09352156692

نقدها و یادداشت ها درباره «من بن‌لادن را کشتم»

نقدها و یادداشت ها درباره مجموعه داستان «آواز گوسفندها»

نقدها و یادداشت ها درباره رمان «روزگار فراموش شده»

 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

همه خبرها، نقدها و گزارش‌ها درباره رمان"چه كسي ازديوانه‌ها نمي ترسد؟"

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سخنرانی و مصاحبه‌ها

-------------------------------------------------------------------------------------------

خرید نسخه چاپی ترجمه رمان «چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟» مهدی رضایی. برای خرید از کشور آمریکا و کشورهای دیگر همچون کانادا، مکزیک، انگلیسی، آلمان، ایتالیا، هند، ژاپن، استرالیا و..
www.amazon.com/dp/1939123496
فایل الکترونیکی این کتاب را از این آدرس خریداری کنید. www.amazon.com/dp/B07MNZNVND
صفحه ویژه مهدی رضایی در آمازون https://amazon.com/author/mehdi.rezaei
به دلیل تحریم ها علاقمندان داخل ایران می توانند از این دو سایت واسطه شرکت آمازون خرید کنند. https://malltina.com/product/mlt-1336600    www.nask.ir

-------------------------------------------------------------------------------------------

خرید نسخه چاپی رمان «من بن لادن را کشتم» از سایت آمازون www.amazon.com/dp/1939123968
خرید نسخه الکترونیک از سایت آمازونwww.amazon.com/dp/B084ZZRJ6Q
www.amazon.com.au/s?k=Mehdi+Rezaei&ref=nb_sb_noss 
برای خرید در کشورهای دیگر همچون کانادا، مکزیک، انگلیسی، آلمان، ایتالیا، هند، ژاپن، استرالیا و...www.amazon.com/gp/offer-listing/1939123968
www.amazon.ca/gp/offer-listing/1939123968
علاقمندان داخل ایران به دلیل تحریم ها می توانند با کمک اطلاعات زیر توسط شرکت هایی چون مالتینا (www.malltina.com) و یا نسک آور (www.nask.ir) به آسانی کتاب خود را در آدرس ایران دریافت کنند.
عنوان و شابک کتاب شما:Title: I killed Bin Laden: The wildest dance of the history /// ISBN-13: 978-1939123961/ Publisher: Supreme Century

------------------------------------------------------------------------------------

خاطرات مهدی رضایی از دنیای ادبیات و هنر «اینجا»

تماس با ما    09352156692