مصاحبه روزنامه آرمان با «مهدی رضایی» به بهانه آثار تازه منتشره اش در سال 94

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 منبع: روزنامه آرمان مورخ 94/4/1           http://armandaily.ir/?NPN_Id=918&pageno=7

مهدی رضایی امسال با دو اثر، مجموعه داستان «آواز گوسفندها» و رمان «روزگار فراموش شده» در نمایشگاه کتاب حضور داشت. این نویسنده پیش از این رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» را منتشر کرده بود، که با اقبال عمومی مخاطبان و منتقدان رو به رو شد و همچنین با فعالیت‌های فرهنگی و هنری‌اش در کانون فرهنگی چوک شناخته شده است. سردبیری ماهنامه ادبیات داستانی چوک و مدیریت ده ساله سایت این مجموعه، از فعالیت‌های مستمر این نویسنده و فعال فرهنگی است. علاوه بر نویسندگی به تحقیق و تدریس در حوزه ادبیات داستانی مشغول است. به همین بهانه مصاحبه ای با وی را از نظر می‌گذرانید.

 

بعد از گذشت 5 سال از انتشار اولین رمانت امسال با دو اثر، مجموعه داستان «آواز گوسفندها» و رمان «روزگار فراموش شده» در نمایشگاه کتاب حضور داشتی. دلیل این فاصله 5 ساله برای انتشار اثر چیست؟

احساس می‌کنم انگار باب شده است که نویسنده باید هر سال اثری تولید کند. درحالی که من بعد از 5 سال انتشار دو اثر را هم زیاد می دانم که البته این فقط یک اتفاق بود که همزمان منتشر شد. اما به نظرم فاصله زمانی انتشار اثر نباید کمتر از این باشد و به نظر من کمتر از این باشد، نشان دهنده آن است که نویسنده فرصت کافی برای آن صرف نکرده است. خیلی ها را می بینم که بعد از شوق انتشار اولین اثر سریع دومین اثر را هم منتشر می کنند، اما بعدا متوجه می شوند که چه اشتباهی کرده اند و منتظر نماندند که بازخورد اولین اثر را ببینند تا برای اثر بعدی بهتر عمل کنند.

تا به حال چه بازخوردی از انتشار این دو اثر جدید داشته ای؟

فعلاً که دو ماه بیشتر از انتشار آن‌ها گذشته و برای بازخورد خوب باید حداقل یک سالی صبر کرد. اما در همین مدت کوتاه مجموعه داستان «آواز گوسفندها» در کانون ادبیات ایران نقد و بررسی شد که منتقدان این جلسه آقای محمدرضا گودرزی و آقای علیرضا محمودی ایرانمهر نظرات مثبتی نسبت به کار داشتند. حاضرین در جلسه هم از خواندن این مجموعه ابراز خرسندی می‌کردند. درواقع اینکه توانسته باشم نظر مثبت منتقد و مخاطب را همزمان باهم داشته باشم، مایه خوشحالی است.

در مجموعه داستان آواز گوسفندها داستانی با نام مرد اسکلتی که یکی از بهترین داستان‌های مجموعه است، به علی دهباشی تقدیم شده، چرا؟

به نظرم آن‌هایی که آقای علی دهباشی را می‌شناسند می‌دانند که چرا من این کار را کرده‌ام. وبعضی ها به خاطر این تقدیم، تحسینم کرده‌اند. هم داستان را هم تقدیمی آن را. به هرحال او انسانی است که زندگی خود را وقف فرهنگ و ادبیات کرده و این باعث شده که رفته رفته از زندگی او چیزهایی کم شود که ادبیات و هنر و فرهنگ پررنگ تر بماند. برای این شخصیت داستان، من هم به نوعی از شخصیت دهباشی وام گرفتم.

دریک مجموعه داستان، بعضی داستان‌ها بیشتر نظر مخاطب را جلب می‌کند، آیا این داستان‌ها خود را نشان داده‌اند؟

این مجموعه 9 داستان کوتاه دارد. با 9 فرم مختلف که هیچ کدام هم از لحاظ فرمی شبیه هم نیست. در این بین داستان مرد اسکلتی فکر می‌کنم رتبه اول را دارد، تنها داستان سوررئال این مجموعه همین است و تا به حال خیلی مورد تحسین قرار گرفته. در جلسه نقد و بررسی هم اکثر مخاطبان این داستان را بهترین عنوان کردند اما منتقدان جلسه داستان «انگار یه چیزی کمه» را بهترین داستان مجموعه عنوان کردند. بعد از این دو، داستان‌های «اسب شماره 9» و «اصن یه وضعی بود» نظرات بیشتری را به خود جلب کرده بود.

و حالا رمان روزگار فراموش شده، مشقت‌های نوشتن این رمان برای شما چه بود؟

بزرگ‌ترین مشقتی که داشت این بود که فرم داستان باید بر پایه روایت پلی فونی (چندصدایی) صورت می‌گرفت. این یعنی زحمت نوشتن یک رمان را چندین برابر کردن. نوشتن آن نزدیک به 3 سال طول کشید. نوشتنش به شدت زجرآور بود درحالی که برای خوانش نهایی با مشکل مواجه می‌شدم. به خاطر آزارهایی که در نوشتنش دیده بودم فکر نمی‌کردم که بعد از انتشار دیگر نگاهی به آن بیاندازم. اما پس از انتشار باز نگاهی به آن انداختم و دیدم آن چیزی که خواسته‌ام دقیقاً شکل گرفته.

روایت این رمان برمی گردد به سال 57 و اوج دوران انقلاب و آن هم با عنوانی تفکر بر انگیز «روزگار فراموش شده»؛ چرا این عنوان را انتخاب کردید؟

من عنوان آثارم را با دقت انتخاب می‌کنم. همیشه می گویم که عنوان اثر باید بخشی از مفهوم اثر را به دوش بکشد. این رمان هم مثل دو اثر دیگرم انتقادی- اجتماعی است. انتقاد به انسان‌هایی که در جایی از زندگی هدف اصلی خود را گم می‌کنند و به تسویه حساب‌های شخصی می‌پردازند. و نقدی به ضعف‌هایی که در تشکیل گروه‌های مردمی آن زمان شکل گرفت، از مواردی بود که دوست داشتم درباره‌اش بنویسم.

علاوه بر داستان نویسی چند سالی است که در حوزه تحقیق و تدریس داستان نویسی هم وارد شده‌ای. نتیجه این تحقیقات شما به کجا ختم می‌شود؟

علاقه من به داستان و داستان نویسی بی حد و اندازه است و وقتی گاهی به مباحث تجربه نویسندگان ایرانی سرک می‌کشم با یک برهوت مواجه می‌شوم. اگر توجه کرده باشید در آمریکا و اروپا نویسندگان باتجربه آن‌ها پس از سال‌ها فعالیت، در یادداشت‌ها و یا کتاب‌هایی تجربیات خود را منتقل می‌کنند. چیزی که از نویسندگان ایرانی به ندرت دیده می‌شود. وقتی خلأ چنین تحقیقی را در ادبیات دیدم تصمیم گرفتم که آن را انجام دهم و تجربیات نویسندگان ایرانی را گردآوری کنم. از بین نویسندگان ایرانی 30 نفر را انتخاب کردم. از این سی نفر بعضی محترمانه به خاطر مشغله کاری و خستگی مصاحبه را رد می‌کردند. بعضی از نویسندگان هم به خاطر عنوان این تحقیق که «تجربیات نویسندگی و خطاهای نویسندگی» است جدا می‌ترسیدند و این ترس در صحبت‌هایشان کاملاً مشهود بود و وقتی عنوان تحقیق را می‌گفتم می‌پرسیدند «یعنی تو می‌خواهی خطاهای نویسندگی ما را کتاب کنی؟» ومن مجبور می‌شدم که توضیحات بیشتری بدهم ولی درکل ترس از عنوان آن باعث می‌شد که بعضی‌ها مصاحبه را رد کردند. به هرحال تحقیق بسیار زجرآوری است. اما در مرحله نهایی قرار دارم. نزدیک به 20 مصاحبه با نویسندگان ایرانی صورت گرفته شده و نزدیک به 60 مصاحبه خارجی از نویسندگان نوبلیست و شناخته شده جهانی توسط دوستان مترجم، ترجمه شده و نزدیک به 100 مورد خطای نویسندگی که در طی این سال‌ها در کارگاه‌های داستان نویسی دیده‌ام را با مصداق‌هایی در حال نوشتن هستم. بدون شک در سال جاری این تحقیق نهایی خواهد شد. اما این که برای روند انتشار چه داستانی را پشت سر بگذارد، مشخص نیست.

مسلماً این تحقیق خیلی به تجربیات شما اضافه کرده است. یکی از آن موارد را برایمان بگویید.

یکی از بهترین مصاحبه‌هایی که برای این تحقیق داشتم با آقای جواد مجابی بود. او تسلط عجیبی در حوزه شعر و داستان دارد. جزو معدود کسانی بود که وقتی از طرح برایش صحبت کردم، به سادگی متوجه منظور من شد و قرار مصاحبه ای گذاشتیم. طبق روال سوالاتی هم مطرح کرده بودیم. اما وقتی پای صحبت ایشان نشستیم انگار که همه سؤالات من را از قبل خوانده بود و شروع کرد به صحبت کردن. یک مصاحبه دو ساعته که من نظیر آن را در مصاحبه‌های نویسندگان ایرانی و خارجی نخوانده‌ام. در مصاحبه با ایشان می‌توانم بگویم که به بزرگ‌ترین نکته طی این سال‌ها در نویسندگی و حتی در زندگی رسیدم. آن نکته با این مضمون بودکه ایشان گفتند: «هنرمند بزرگ شدن کاری ندارد. شما با چند سال فعالیت مستمر، می‌توانید هنرمند بزرگی شوید. اما انسان بزرگ شدن بسیار سخت و طاقت فرسا است و نیاز به تفکر و تجربه بسیار دارد.» و در این تحقیق جدا این مسئله به من ثابت شد. با بعضی از این نویسندگان مثلاً بزرگ و باتجربه وقتی که تماس می‌گرفتم، آنقدر لحن حرف زدنشان بد بود که نشان می‌داد چه انسان‌های کوچکی هستند و من این سخن گوهربار آقای جواد مجابی را به شخصه با تمام وجود تجربه کردم و درک کردم و برای تمام عمر همراه خودم خواهم داشت.

آیا کارهای تحقیقاتی دیگری هم در دست داری؟

بعد از به سرانجام رساندن تحقیق تجربیات و خطاهای نویسندگی در صدد گردآوری یک کتاب تحقیقی دیگر درباره فن و هنر نویسندگی خواهم بود که آن هم مستلزم زمان است. علاوه بر آن مدتی است که در صدد راه اندازی بانک مقاله و نقد ادبی-هنری هستم که احتمالاً تا اواخر تابستان این بانک مقاله و نقد در خدمت دوستداران ادبیات قرار می‌گیرد. متاسفانه در حوزه ادبیات ساختن بانک‌های مورد نیاز هیچ‌گاه صورت نگرفته و سازمان‌های دولتی مربوط به ادبیات هم جز به هدردادن بودجه‌های فرهنگی و هنری و ساختن بیلان‌های کاری کذب هیچ کار دیگری نمی‌کنند. اگر هم ما چنین برنامه‌هایی را پیشنهاد بدهیم، بودجه اختصاص نمی‌دهند و می‌خواهند در راه رضای خدا کار کنیم که من همیشه چنین پیشنهادهایی را رد کرده‌ام. اگر قرار است در راه رضای خدا کار کنم، پس خودم به تنهایی کار می‌کنم و آقای خودم هستم بدون دخالت هیچ کسی. لازم دیدم که به جای حرف زدن، خودم عمل بکنم و بانک‌های اطلاعاتی و کارهای تحقیقاتی بسیاری در حوزه ادبیات داستانی دارم که به مرور انجام خواهم داد.

دوباره برگردیم سر آثار داستانی شما. دو رمان و یک مجموعه داستان که منتشر کرده‌اید و رمان «من بن لادن را کشتم» هم می‌دانم که دو سالی است در دست تحریر دارید؟ نوشتن این رمان کی به پایان می‌رسد؟

شاید اگر چندین سال پیش از من این سؤال را می‌کردید که اثر شما کی به پایان می‌رسد؟ تاریخ مشخصی اعلام می‌کردم. اما الان این تجربه را دارم که نمی‌توانم هیچ حد زمانی برای نوشتن اثر قائل بشوم و بدون شک زودتر از دو سه سال دیگر هم نخواهد شد. اتفاقات این رمان در آمریکا، ایران و عربستان می‌گذرد. همین کار من را چندبرابر سخت‌تر می‌کند. البته این را هم بگویم که این رمان سه جلدی خواهد بود. قصدم این نیست که سه جلد با هم منتشر شود بلکه هر جلدی که به نتیجه رسید، منتشر می‌کنم و سراغ جلد بعدی کتاب می‌روم. البته این تصمیم امروز است و نمی‌دانم شاید فردا تصمیمم عوض شد. نویسنده هر چند که خودش خالق اثر است ولی مانند زندگی واقعی از لحظه‌ای بعد در داستانش هم خبر ندارد و امکان دارد اتفاقاتی بیفتد که اصلا به آن فکر نکرده است.

تا اینجا درباره آثار تألیفی و تحقیقی شما صحبت کردیم. اما دو بخش دیگر از فعالیت‌های ادبی شما باقی مانده. تدریس داستان نویسی و فعالیت شما در کانون فرهنگی چوک. به نظرم خود تألیف و تحقیق به تنهایی بار سنگینی است که انجامش ساده نیست. پس چطور می‌شود که مدیریت فعالیت‌های کانون و حتی تدریس را هم به عهده می‌گیرید؟

درزمینه تدریس باید بگویم که از کودکی به معلم بودن علاقه داشتم. البته اصلاً دوست ندارم در ایران معلم باشم. اما خب این علاقه در تدریس داستان نویسی خلاصه شده است و خوشحالم که در این راه به توانایی‌های خودم اضافه می‌کنم و چیزهایی را که از دیگر اساتید یاد گرفته‌ام به دیگران منتقل می‌کنم.

فعالیت ده ساله من هم در کانون فرهنگی چوک، یک علاقه قلبی به ادبیات است. ده سال پیش وقتی از راه اندازی سایتی صحبت می‌کردم که حامی همه نویسندگان و شاعران باشد، همه صحبت از باندهای دیده و نادیده ادبیات می‌کردند و می‌گفتند که تو را له خواهند کرد و به تو اجازه نمی‌دهند که کاری بکنی. اما من به هیچ کدام از این حرف‌ها گوش ندادم و به هدفی که داشتم فکر می‌کردم. فکر می‌کنم که سایت ما تا به حال 5 بار مورد حمله سایبری قرار گرفته که موفق به تخریب نشدند. البته حتی اگر موفق هم بشوند راه اندازی سایت دیگر، بدون هیچ کم و کاستی برای ما 24 ساعت زمان می‌برد. اما امروز فکر می‌کنم که همه متوجه شده‌اند که رقابت ناسالم با ما را باید کنار بگذارند و از در دوستی وارد شوند.

در طی این ده سال سایت‌های مختلفی برای رقابت با ما ساخته شد اما هیچ کدام ادامه‌دار نبود. یا زمانی که من و دوستانم اولین ماهنامه ادبیات داستانی الکترونیک ایران را راه اندازی کردیم، خیلی‌ها به فکر افتادند که چنین کاری بکنند. شاید در نگاه اول با خودشان فکر کردند که کار زیادی ندارد و ساده است و کار هم که چاپی نیست. اما واقعاً تنها تفاوت کار ما با نشریات و مجلات چاپی فقط در چاپ است و گرنه تمام تلاش‌مان را می‌کنیم که ماهنامه با استانداردهای لازم منتشر شود. مطالب نزدیک به صددرصد برای اولین بار هست که منتشر می‌شود. نشریات بسیاری هم در داخل و خارج از کشور از مطالب اختصاصی سایت و ماهنامه چوک استفاده می‌کنند. و این هم جای خوشحالی است. کسی فکرش را نمی‌کرد که به یک نشریه الکترونیک نگاه حرفه‌ای بشود. اما امروزه ثابت کرده‌ایم که در دنیای مجازی هم می‌توان اعتماد مخاطب را جلب و همراه کرد. این را مرهون اعضای هیئت تحریریه هستم که خالصانه و بی‌مزد و منت کار می‌کنند.

ماهنامه داستان و فصلنامه شعر چوک چقدر مخاطب دارد؟

من آمارهایی به شما می‌دهم، اما درکل باید بگویم که نمی‌دانم. مثلاً فقط می دانم که در دو سه سایت ایرانی که بارگزاری می‌شود در طی همان ماه درمجموع 7000 بار دانلود می‌شود. خیلی از این افرادی که ماهنامه را دانلود می‌کنند برای دوستان خود هم ارسال می‌کنند. گاهی که سرچ می‌کنم می‌بینم این ماهنامه در سایت‌های بسیاری در دسترس علاقمندان قرار گرفته است. ما همین ماهنامه را برای صدهزار فارسی زبان علاقمند به ادبیات در سراسر دنیا هم ارسال می‌کنیم. اما اینکه که بخوانند و نخوانند نمی‌دانیم. اما با مستنداتی که هست در دورترین شهرهای ایران که دسترسی به مجلات چاپی نیست، ماهنامه چوک در دسترس و خوانش همگان قرار دارد و فارسی زبانان غیر ایرانی کشورهای مختلفی تا به حال برای ما پیام ارسال کرده‌اند و جالب‌تر اینکه غیر فارسی‌زبانان هم این ماهنامه را دیده‌اند و می‌گویند ما نمی‌توانیم به زبان فارسی بخوانیم اما شاکله ماهنامه نشان می‌دهد که درباره ادبیات است و خواهش می‌کنند که آثارشان ترجمه و منتشر شود.

پس آثار بعدی شما کتاب «تجربیات نویسندگی و خطاهای نویسندگی» و رمان «من بن لادن را کشتم» است و دیگر...

و دیگر اینکه رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟» هم در دست ترجمه است. یکی از دوستان نادیده مدت‌هاست که به ترجمه این اثر اقدام کرده و اواسط کار من را مطلع کرد که دارد این رمان را ترجمه می‌کند. این هم دنیای متفاوتی در نویسندگی است که ببینی مردم غیر هم‌زبان چه ارتباطی با اثر برقرار می‌کنند. به هر حال این شانس خوبی است که نصیب من شده.                          

دیدگاه‌ها   

#2 اسفندیار 1394-05-25 17:57
با درود! -به خاطر دیدگاه و روش مستقل تان شما را دوست دارم.«انتقال تجربه نسل های پیش به آیندگان» روندی که در شرایط ناهنجار همواره با تحریف و اخلال همراه بوده است از کارهای با ارزش شما و همراهان، انسان شدگانِ فرهنگ یار است. بی تردید برآیند کارهای شما و یاران، بهترین مرهم رنج راه تان برای تداوم خواهد بود. تن درست و پایدار باشید!
#1 پونه 1394-04-02 19:23
سلام و درود

انشالله هميشه خبرهاي خوب و اتفاقات خوب در زندگي شما رخ دهد از جمله ترجمه كتاب شما توسط دوستي گرانقدر

قطعا شما لايق بهترين اتفاقات بوده و هستيد .

ومن الله التوفيق
درودتان باد و قلمتان مانا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692