یادداشتی بر رمان «من بن لادن را کشتم» نویسنده «مهدی رضایی»/ سعید زمانی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

ben laden

منتشر شده در سایت الف/ لینک

تعلیق و هیجان در یک تریلرِ پرهیجان وطنی

چه خوب می شد اگر در کشورمان تریلر نویس هم داشتیم؛ البته مسیر زیاد دوری هم نیست. نویسندگانی هم هستند به تازگی راه را شروع کرده اند. شاهد نویسندگانی هستیم که در ژانر وحشت، تریلر، روان شناسی و فانتزی آغاز به کار کرده اند و برخی هم موفق بوده اند.

بدون اغراق مهدی رضایی یکی از چهره های مستعد در میان ژانر نویسان است. او با رمان «من بن لادن را کشتم» تریلر وطنی ای خلق کرده که پا را فراتر از حد انتظار می گذارد. خواننده هیچ انتظار ندارد با این حجم از اکشن و تعلیق پر از جزئیات در یک اثر وطنی مواجه شود. حداکثر انتظار است با یک اثر تعلیق دار از نوع فردریک فورسایت یا سیدنی شلدون یا انتهای قضیه اکشن های تازه معرفی شده لی چایلد با قهرمان یکه تازش جک ریچر مواجه شود. اما باید گفت که اکشن مهدی رضایی  از نمونه های خارجی اش چیزی کم نمی‌گذارد. راوی داستان بین اول شخص و دوم شخص در نوسان است و در برخی موارد دیوار چهارم را هم می شکند! یعنی آگاه به این مساله است که خواننده ای در حال خوانش رمان است و مستقیم خواننده را مخاطب قرار می دهد و برایش تعیین تکلیف می کند که رمان را ادامه بدهد یا نه!

می توان اینگونه به نوع روایت نگاه کرد که مخاطب قرار دادن خواننده به این خاطر است که خشونت سران حاکم بر نظامهای بین الملل که بدون کوچکترین رحمی به انواع جنایات دست می زند محکوم شود. این نوع نوسان روایی در نوع خودش بدیع است و همان نکته ای است که خواننده را بیشتر با رمان درگیر می کند. روایت رمان غیر خطی و دایره وار است. اگر پیرنگ رمان به صورت خطی فرض شود اینگونه است: دیوید دارابونت سرباز صلح سازمان ملل است. طی یک ماموریت سری به نام T2، به یکی از کشورهای افریقایی در حالیکه به اجرای عملیات چیزی نمانده، فرمانده اش عملیات را کنسل می کند. دیوید که از طریق دوربین محل ماموریت را زیر نظر دارد، شاهد سلاخی شدن مردم بیگناه غیرنظامی به دست نیروهای شورشی بومی می شود. دیوید از این حادثه ناگوار دچار دگرگونی روحی شده و به کشورش باز می گردد؛ فرمانده اش، کسی که عملیات را کنسل کرده  پیدا می کند و او را قصابی می کند. تصاویر مربوط به این سلاخی در ابتدای رمان هم وحشت آور است هم چندش آور. سپس سازمان ملل برای قتل دیوید چند مزدور استخدام می کند و بازی موش و گربه آغاز می شود. سلسله اتفاقات رمان آنقدر متوالی و پشت هم است که خواننده فرصت نمی کند نفس تازه کند. ریتم کاربردی نویسنده بسیار سریع است و این سرعت ریتم به خواننده اجازه نمی دهد از صفحه پنج و شش رمان، داستان را رها کند. این یکی از مهمترین نقاط قوت رمان است؛ در دوره ای که افراد اعتیاد به پیامک خوانی و کوتاه خوانی  دارند، رمان حرف خود را می زند و زود تمام می شود. کوتاه بودن رمان می تواند یک نقص هم محسوب شود؛ رمان های فردریک فورسایت، سیدنی شلدون، جیمز پترسون که تریلر نویسان بین المللی هستند زیر سیصد الی پانصد صفحه نیستند. چرا که این نویسندگان زندگی خود را وقف نوشتن کرده اند و هر دو سه سال یکبار رمانی با این حجم بیرون می دهند.

رمان اینگونه آغاز می شود: «کار کثیف زمانی کثیف است که دلیل خوبی برای توجیهش نباشد. خیلی از ما آدمها وقتی کارهای کثیفی از دیگران می بینیم با خودمان می گوییم عجب کثافت آشغالی اما نه. نباید زود قضاوت کنید. همیشه آن چیزی که می بینید اصل حقیقت نیست. اگر حقیقت را بدانید شاید به کار کسی که کثافت و آشغال خطابش کرده اید، کاملا هم حق بدهید. شاید حتی تشویقش هم بکنید و مثلا بگویید دخلش را بیاور رفیق! مادرش را .....

این عین حقیقت است. درست نمی گویم؟ می خواهی بگویی نه. اما در ذهنت کلمه بله چشمک می زند. نمی زند؟ باشد عیبی ندارد. اما تا آخر این داستان را با من بیا. در این داستان ما به اختلاف نظرهای زیادی برمی خوریم. مهم نیست. اختلاف نظر چیز خوبی است. اما به شرطی که بین دو انسان منطقی رخ بدهد. اما بعدش این دو انسان منطق می نشینند و فکر می کنند و مسئله را حل می کنند. هرچند جدل های زیادی می کنند، اما به هر حال به نتیجه ای می رسند.»

شروع کتاب پرکشش از کار در آمده و مخاطب را با خود همراه می کند، نگاه رضایی به جرم و جنایت در این رمان شیوه خاص خود او را داد و در پاره بخشهای رمان تصاویر مربوط به سلاخی افراد طوری بیطرفانه مصور شده که همدردی خواننده برمی انگیزاند. دنیای وصف شده در رمان جهانی است به تعبیر جوامع امروز حالت دیس اتوپیا را دارد. جهانی که سراسر هارور و وحشت است و حاکمانش به معنای واقعی از خون و اعضای بدن کودکان و بیگناهان تغذیه کرده اما هرگز اقناع نمی شوند. به خاطر وجود چنین تصاویر ترسناکی بهتر بود روی جلد کتاب علامت مثبت هجده حک شود (البته این نکته فقط جهت شوخی عرض شد). ارجاع زیبا و تامل انگیز دیگری، فلاش بک به کودکی دیوید راوی داستان است. در این فلاش بک دیالوگ هایی بین دیوید و یک فروشگاه دار مسلمان به نام ابوطالب صورت می گیرد که بی شباهت به داستان کوتاه موسیو ابراهیم و گل های قرآن نوشته اریک امانوئل اشمیت نیست. و خوانشش هم پر از لطف است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مهدی رضایی مهدی رضایی مدرس داستان نویسی رمان من بن لادن را کشتم

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692