(منتشر شده در روزنامه ابتکار مورخ 20/4/94
خلق آثار تاریخمحور، جدای از محاسن و معایب منحصر به خود، دست و پاگیر و حساسیتزاست. از اینرو خلق روایتی شگرف، بزرگترین اهرم کششی جهت جذب مخاطب در اینگونه آثار است. روایتی که به کشف ابعاد و حفرههای گمشده میپردازد و با توصیفات کاملاً واقعی و ملموس به تقدسزدایی قهرمان و تنفرکاهی ضدقهرمان دست میزند. رضا و اسحاق (سروش)، دو شخصیت اصلی داستان، در پی کشف رازهایی که از آنها انسانهای دیگری میسازد، احساساتی از قبیل خشم، انتقام و پشیمانی را به مخاطب انتقال میدهند.
«روزگار فراموش شده» مهدی رضایی، در بدو خوانش، دست به گرهافکنی زده که در روند روایت با تقویت و تکمیلِ تعلیق، مخاطب کنجکاو را ترغیب به خواندن میکند و این از ویژگیهای ارزنده اثر مهدی رضایی است که در پایان کتاب، با گرهگشایی و شفافسازی نسبت به درگیر کردن ذهن مخاطب؛ خودرا مسئول دانسته و به منظور اثرگذاری معانی و مفاهیم ذهنی خویش، وی را سردرگم رها نمیکند.با اینحال، به جرات میتوان گفت که نویسنده با رویکرد کسب تجربه در خلق فضایی این چنین، دست به انتشار این کتاب زده است زیرا کمبود اِلِمانهایِ ماندگاری هم در تکنیکهای نویسندگی و هم در تفکر حاکم بر روایت دیده میشود که در ادامه با نگاهی اجمالی به آنها پرداخته خواهد شد.تصویرسازیهای مکانی اندک در رمان، علیرغم توصیفات دقیق و جامعی که از رویدادها وجود دارد، فضای کتاب را کاملاً به تخیل خواننده متکی کرده است، بنابراین هرکس میتواند به نوبه خود در جزئیات تصویرسازی اثر گذاشته و سهمی داشته باشد و در نتیجه در دنیای خودآفریده خویش از هدف نویسنده دور شود. این ضعف با اتکا بر دانش تاریخی خوانندگان نیز قابل مشاهده است. جریان مبارزات پیش از انقلاب و احزاب و گروههایی که موازی با هسته اصلی انقلاب فعالیت میکردند، بدون هیچ پیشزمینهای روایت شدهاند و نویسنده نسبت به مخاطبان نامطلع و غیربومی، رفتاری بیتفاوت دارد.
رضایی که داستان را بر محور قضاوت و تقبیح این امر شکل میدهد، و در هرلحظه در تحکیم این مفهوم که «هیچچیز آنگونه که مینماید نیست» مخاطب را با کشفی تازه مواجه میکند، در لایههایی از روایت به این مفهوم وفادار نمانده و ردپای باورهای خودش را در داستان بجا میگذارد. این رفتار هرچند در تضعیف نقش قهرمانان دیده نشده اما در ضدقهرمانسازی خودرا به داستان تحمیل کرده است. نامگذاری کلاسیک شخصیتهای رودررو با یکدیگر نیز از این دست است.ترکیب شخصیتها، با محوریت مرد، جهتگیری یکسویه داشته و زنان در این رمان حضوری منفعل و کلیشهای دارند. از آن جمله به نگرانیهای مدام منیر، مکر مریم و رفتار مادرانه همسر سید میتوان اشاره داشت. با اینحال مهدی رضایی در نحوه روایت رمان، با تاسی از روایت غیرخطی و تکنیک ارائه بخش بخش حوادث به منظور گرهگشایی، فضایی دلنشین آفریده است. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم.