داستان «آخرِ سوز» نویسنده «محمدرضا مهرآریا»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

آوات داشت با دست‌های زخمتش سبدهای حصیری را می‌بافت تا بدهد آقا سید ببرد شهر بفروشتان. از پنجره‌ی بخار گرفته‌ی امام‌زاده آقا سید را دید که فاطی را سوار فرغون داشت می‌آورد. لپش گل انداخت. یک لحظه دست از حصیربافی کشید و فقط به فاطی نگاه می‌کرد.

داستان «رنج فهمیدن» نویسنده «طیبه اسمعیلی بیگی ماهانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

tayebeh esmaeili

ساعت شش و نیم صبح بود. ایستگاه قطار مملو از آدمهایی بود که با سرعت به اینطرف و آنطرف می رفتند. برخی تازه از قطار پیاده شده بودند و عجله داشتند که با سوار شدن به اتوبوس، مترو یا تاکسی، هرچه زودتر به مقصد رسیدن سفرشان را تکمیل کنند و برخی با شتاب، به سوی قطارها می رفتند تا سفرشان را آغاز کنند؛

داستان «ارگنه» نویسنده «صحرا کلانتری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

sahra kalantari

باید کسی باشد که تاریخ مرا به من گوشزد کند؛ مثلاً بگوید متولد چندِ چندِ چند هستم. این بحث داغِ این روزهای ماست. مخصوصاً از آن لحظه که محکم‌ترین و بزرگ‌ترین‌مان بدون هیچ رویداد خاصی ما را ترک کرد، باید می‌دانستیم چند روز از او گذشته است؛

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692