داستان«صبح امید» نویسنده «مهسا شیرازی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahsa shirazii

برگ های زرد و نارنجی تمام شهر را پوشانده بود، شهر هنوز درخاموشی به سر می برد. به جزچند ماشین رهگذر شخص دیگری در خیابان نبود. بهرام در ایستگاه حومه شهر منتظر ایستاده بودو هرزگاهی هم نگاهی به ساعت مچی اش می انداخت.

داستان «گوی شیشه‌ای» نویسنده «نوشین جم‌نژاد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

nooshin jamnejad

بعد از سال‌ها، روزی تصمیم گرفتی به اتاق کار پدرت سَرَک بکشی. اتاق کوچک و بی‌‌سر‌وصدا بود. آفتاب تیزی پهنای آن را پوشانده و از لا‌به‌لای پنجره‌های تَرَک خورده به داخل می‌تابید.

داستان «جدال» نویسنده «جلال مظاهری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

jalal mazaherii

جای خوبی گیرش انداخته بودم. الان می‌توانسم داغ‌دلم را سرش خالی کنم. دیگر راه فرار نداشت. تمام راه‌ها را بسته بودم. روبه‌رویم بود. نباید می‌گذاشتم فرار کند. نباید چنین اتفاقی می‌افتاد. دیگر تحمل چنین وضعی را نداشتم.

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692