مرد خسته از سرکار به خانه اش رسید پسر 5 ساله اش را دید که جلو در منتظر اوست.
پسر از پدرش پرسید:
مرد خسته از سرکار به خانه اش رسید پسر 5 ساله اش را دید که جلو در منتظر اوست.
پسر از پدرش پرسید:
فروشگاه " دنياي ما عروسكها " امسال بخوبی توانسته بود رضايت مشتري هايش را جلب كند و گويا تصميم داشت براي كريسمس سنگ تمام بگذارد . سفارش هاي زيادي را دریافت کرده ، حتي اين يك روز مانده به كريسمس هم از تعداد سفارش ها كم نشده بود . مديريت فروشگاه بر اين باور بود كه موفقيت بدست آمده مربوط به سري جديد عروسك هاي "چارمينگ" است . عروسك هاي فوق العاده اي كه هر كدام از قبل نام گذاری شده بودند و مدير فرشگاه صف مشتري ها و افراد پشت ويترين را شاهد غير قابل انكار اين موفقيت قلمداد ميكرد .
آقای میرزایی جفت بانک ملی لباسفروشی زنانه دارد و خانمش پرستار بیمارستان است. شیفت خانمش تقریباً یکهفتهدرمیان است و حالا که مرخصی زایمانش تمام شده، آقای میرزایی مجبور است پسر دهماههاش را مثل کبوتر دوبرجه، روزهای زوج بگذارد پیش مادرش و روزهای فرد هم پیش مادرزنش.
امروز هم مثل دیروز صدای آجرهای روی هم آوار شده ی ساختمان کناری از پنجره ی باز آشپزخانه می آمد .هنوز به همان حالت روی کاناپه ی زرد چرکش نشسته و سعی میکند صدای گنجشک هارا درون ذهنش بسپارد.نفس عمیقی میکشد وبه زحمت بلند میشود .سرش آنقدر سنگین است که دلش میخواهدبه دیوار بکوبدش .. یک سال گذشته ..
دامن گل دار زنی که از من یک شاخه گل می گیرد از زیر بارانی که زیپ ندارد توی چشمم می پرد.
می پرسد: «شاخه ای چند؟»
1_ دومین شبی است خواب بر او حرام شده و فردا صبح هم باید برود سرکار. به ندرت تنها توی خانه دوام میآورد. مگر در مواقعی شبیه به حالا که همه بروند مسافرت و او به خاطر شغلش مجبور شود بماند.