- تو هم اگه بودی، همین کار رو میکردی. میدونی آبجی من خودم نبودم، شده بودم اونی که بابا و عمه میخواستند. رفتم داخل دستشویی پارک و لباسهای پسرعمهم رو پوشیدم. هیچ کس نبود. فقط درِ یکی از سرویسها بسته بود و صدای آب میاومد. لباسهامو چپوندم توی سطل دردار کوچک کنار توالت و زدم بیرون.
چت از طریق واتساپ