چهار یا پنج زن مسن سوار کالسکهای بودند و چرت میزدند و راجع به اینکه زمستان امسال برای پرتقالها خوب است، حرف میزدند. اسب یورتمه میرفت و دمش را تکان میداد، انگار سعیمیکرد از مرغهای دریایی که بر فراز دریا بودند، عقب نماند.
چت از طریق واتساپ
چهار یا پنج زن مسن سوار کالسکهای بودند و چرت میزدند و راجع به اینکه زمستان امسال برای پرتقالها خوب است، حرف میزدند. اسب یورتمه میرفت و دمش را تکان میداد، انگار سعیمیکرد از مرغهای دریایی که بر فراز دریا بودند، عقب نماند.
فرض کن که باید بعد از شام در خیابان برادوی قدم بزنی. در راه، هنگامی که در حال انتخاب بین یک تراژدی سرگرم کننده و یک اثر مهم به سبک نمایشهای واریته هستی، ده دقیقه از وقت خود را صرف سیگار کشیدن می کنی. ناگهان دستی روی بازویت می نشیند.
در گذشتههای نه چندان دور، مادری تنها پسرش را به آشپزخانه فرا خواند و به او سبدی از تخم مرغهای تازه و درشت داد و به او سفارش نمود، که آنها را تحویل خاله "جین" بدهد، که چندین کیلومتر پائین تر از آنجا زندگی میکرد.
آقا سرمت((sarmat رو به املاک چی پشت سرش کرد و گفت: اینجا یک عمارت خالی دیگه ست!
در دورانهای بسیار پیش از این زن و شوهر جوانی زندگی میکردند. مرد را "گیلز" و زن را "فیلدا" مینامیدند. آندو در کلبهای وسط یک دشت وسیع روزگار میگذراندند. روزها و سالهای عمر یکی پس از دیگری طی میشدند. مردمان زیادی گروه گروه از سرزمینهای دور و نزدیک برای زندگی به آن دشت سرسبز و وسیع کوچ میکردند.
نامهای که در میان برگههای مرحوم مورتیمِر بار پیدا شد.