داستان «درگیری میشیگان» نویسنده «ارنست همینگوی» مترجم «جعفر سلمان نژاد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

jafar salmannejad

جیم گیلمور از کانادا به خلیج هورتون آمد. او آهنگری را از پیرمرد هورتون خرید. جیم کوتاه و سیاه با سبیل‌های کلفت و دستان بزرگ بود. او یک نعل‌گر خوب اسب بود و حتی با پیش بند چرمی خود هم چندان شباهتی به آهنگرها نداشت. او در طبقه‌ی بالای آهنگری زندگی می‌کرد و غذای خود را در مهمانخانه‌ی اسمیت می‌خورد.

داستان «ما هم زمانی خوشبخت بودیم» نویسنده «ایرِنا نِمیروفسکی»؛ مترجم «سیاوش ملکی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

siavash maleki2

تقدیم‌نامه: راویان و نقالان و داستانگویان، طوطیانِ شکّرشکنی هستند که از دلِ غارهای انسانِ آغازین تا صفحاتِ مجازیِ انسانِ امروزین، با صدای دلنشین و نقلِ داستانهایِ شاد و حکایاتِ حزین، فراغِ خاطرِ آدمیان یا حتا پروازِ فکر و اندیشه‌یِ شنوندگانشان را سبب‌ساز بوده‌اند.

داستان «اتاقِ قفل‌شده» نویسنده «آتوسا مشفق»؛ مترجم «آرزو کشاورزی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

arezoo keshavarzi

تاکاشی لباس‌های کهنه و بلند مشکی به تن داشت و چکمه‌هایی پوشیده‌بود که بندهایش بلند و باز بودند و موقع راه رفتن روی زمین کشیده‌می‌شدند.به شدت بوی عرق و دود سیگار می‌داد و صورتش از ترکاندن جوش‌ها و فشار دادن آن‌ها با ناخن‌های کثیف و جویده شده‌اش، زخم شده‌بود. زخم‌هایش را با کرمی که برای پوستش خیلی روشن بود، پوشانده‌بود.

داستان «ساحل» نویسنده «تولگا گوموشآی» مترجم «پونه شاهی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

poonehh shahiii

آنطور که می خواست باشد، نشده بود. او می توانست خوب، موفق، محترم، جذاب، مورد توجه، هماهنگ، صرفه جو، خویشتن دار، متعادل، حد شناس باشد، اما نشده بود. او در اولین روزهای نوزده سالگی، تازه متوجه این موضوع شده بود.

داستان «تیراندازی به فیل» نویسنده «جورج اورول» مترجم «جعفر سلمان نژاد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

jafar salmannejad

در مولمین در برمه‌ی سفلی مورد نفرت عده‌ی زیادی از مردم قرار داشتم – تنها زمانی که در زندگی خودم اینقدر مهم بودم که این اتفاق برایم بیفتد. من افسر زیرمجموعه‌ی پلیس شهر بودم و احساسات ضد اروپایی به شکل بی هدف و غیرقابل ملاحظه‌ای بسیار تند بود.

ترجمه داستان «سرنوشت» نویسنده «تولگا گوموشآی»؛ مترجم «پونه شاهی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

poonehh shahiii

شب رو به اتمام است که به خیابان می‌رود. هنوز روزاز راه نرسیده است. باران متوقف شده، اما زمین خیس است. سایه‌ها به اندازه اشیاء برجسته هستند و بازتاب‌ها به روشنی لامپ‌های خیابانند.  دوست دارد مثل سگ خیس ولگردی که ولگردی می‌کند، مثل مرغ دریایی که در زباله دانی دست و پنجه نرم می‌کند، و به اندازه یک گربۀ دلسوز دوست داشتنی، درمیان تنهایی گستاخ و جسور باشد.

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692