The hope I dreamed of was a dream,
Was but a dream; and now I wake,
Exceeding comfortless, and worn, and old,
For a dream's sake.
I hang my harp upon a tree,
A weeping willow in a lake;
I hang my silent harp there, wrung and snapped
For a dream's sake.
Lie still, lie still, my breaking heart;
My silent heart, lie still and break:
Life, and the world, and mine own self, are changed
For a dream's sake.
سراب
امیدی که آرزویش را داشتم رؤیا بود
هیچ، جز رؤیایی که پریدم از آن
سوگی مفرط و فرسوده، کهن
از برای رؤیایی چنان
به درختی آویختم چنگم را
برکهایست، بید مجنونی در آن
آویختم خموش و گسیخته چنگم را
از برای رؤیایی چنان
بخواب آرام، بخواب آرام ای قلب شرحه شرحهام
ای قلب خموشم، بخواب آرام و خود را بشکان
تغییر کردهایم همهمان ؛ زندگی، گیتی و حتی خود من
از برای رؤیایی چنان