داستان «پسر ببر» نویسنده «ترزا نگ»؛ مترجم «اسماعیل پورکاظم»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

در زمان‌های پیشین بیوه‌ای پیر بنام "چن ما" به همراه پسر جوانش در کنار جنگلی زیبا در استان "شانگزی" چین زندگی می‌کرد. پسر جوان از جانب حاکم منطقه اجازه داشت تا ببر شکار کند و این حرفه‌ای بود که پدر و پدربزرگش نیز پیشتر به آن اشتغال داشتند.

داستان «تو جیبامون چی داریم؟» نویسنده «اتگار کرت» ترجمه «علیرضا رمضان زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

alireza ramezannejadفندک، قرص ضدسرفه، تمبر پستی، سیگاری که یکم خم شده، خلال دندون، دستمال جیبی، خودکار، دو‌‌‌‌ تا سکه پنج سنتی. اینها فقط یک بخش کوچک از چیزهایی ست که در جیبم دارم. با این اوصاف به نظرتان عجیب است اگرجیب هایم باد کرده باشند؟ بیشتر مردم به این موضوع اشاره می‌کنند و می‌گویند:

نویسنده «زونا گیل» مترجم «لعیا متین پارسا» داستان «بانو»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

leila matinparsaaروزی بلارد در حالیکه هماهنگ با آخرین مد روز لباس پوشیده بود ، در حومه ی شهر قدم می زد. ناگهان توجهش به خانه ای در کنار خیابان جلب شد که روی ایوان کوچک و رنگ و رو رفته اش مردی حدود شصت ساله با لباسهایی مندرس بدون بالاپوش نشسته بود و روزنامه می خواند.

داستان «سایمون و جاسوس» نویسنده «الیزابت لایرد»؛ مترجم «اسماعیل پورکاظم»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

esmaeile poorkazem

"سایمون سیمپل" در ایستگاه بود. او قصد داشت سوار قطار شود امّا مشاهده کرد که تعداد زیادی از افراد پلیس در ایستگاه و داخل قطارها به جستجو مشغولند و با جدیّت دنبال چیز یا کسی می‌گردند.

داستان «تجاوز، سکوت و چراغی که ویرجینیا وولف را خاموش می کرد» نویسنده «آپریل آیرز لاسون» مترجم «مهسا طاهری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahsa taheriبچه بودم و در مدرسه ابتدایی درس می خواندم که آن اتفاق افتاد.سال ها بعد از آن انگار دیگر برایم مسئله ی مهمی نبود. بی اختیار پوست لب هایم را می کندم تا خون بیاید(یک عادت بد). من دیرجوش بودم و گوشه گیر و سال ها در مدرسه بخاطر خجالتی بودنم با کسی حرف نمی زدم.

داستان «جن» نویسنده «احمد ندیم قاسمی» مترجم «سمیرا گیلانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

samira gilaniعجیب است اما بعضی از این حرف­ها ممکن است حقیقت داشته باشد. تمام روز از داخل گودال­های آب، سنگ چخماق جمع می­کند و شب­ها آن­ها را به هم می­سابد و با دیدن جرقه­هایی که از آن تولید می­شود، بلند بلند می­خندد و بعد خنده­اش شدت می­گیرد، رحمت به ما نازل می­گردد و ستاره­های آسمان می­درخشند و ماهِ آرمیده در آغوش دریاچه را، با ضرباتی ملایم به روزهای بی­شماری تقسیم می­کنند

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692