زیگموند موریس، نویسنده بزرگ و کلاسیک مجارستان، در بیست و نهم ژوئن 1879 در دهکده کوچکی به نام تیساچه چه TISZACSECSE بدنیا آمد و در چهارم سپتامبر 1942 در بوداپست از دنیا رفت.
چت از طریق واتساپ
زیگموند موریس، نویسنده بزرگ و کلاسیک مجارستان، در بیست و نهم ژوئن 1879 در دهکده کوچکی به نام تیساچه چه TISZACSECSE بدنیا آمد و در چهارم سپتامبر 1942 در بوداپست از دنیا رفت.
"فلیکس" پرندهای برزیلی با پر و بالهای آبی و زرد بود؛ که با خانوادهٔ "باکستر" در شهر نیویورک زندگی میکرد. خانه او را قفس بزرگی تشکیل میداد، که در آپارتمانی در طبقه چهلم یک ساختمان بلند مرتبه قرار داشت. "فلیکس"، "باکسترها" و آنها هم او را بسیار دوست میداشتند.
بنی ماشین را روشن کرد و با ون قدیمی اش به سمت زندگی ناخواسته راند. از بالای شانه نگاهی به انبوه لباس ها و کتابهایی انداخت که در صندلی عقب، بر اثرلرزش موتور تکان می خوردند. امشب مبدل به بدترین شب زندگی اش شده بود. از قرار معلوم، این پایان اولین رابطهی بادوامش بود. سعی کرد خود را با این فکر که این رابطه، مدت ها پیش از این به پایان رسیده، آرام کند. زمانی که لحظه های خوب با هم بودنشان به سر آمد و جرو بحث ها تبدیل به تهمت های متقابل و سکوت های دلگیرِ طولانی شد.
تازه به این محله آمده بودم .بعد از طلاق دلم می خواست از محله ی قبلی تا جایی که امکان داشت دور می شدم . با توجه به بودجه ام از بین انتخاب هایی که داشتم، قبلا" چند باری از این محل رد شده بودم و محیط آن را پسندیده بودم .
با کرم زینک سقلمه زدم به پهلوی دخترم و نشستم کنارش که با موهای گوجهای و کلاه به سر روی صندلی کنارم دراز کشیده بود. پوستم را با کرمی که مخصوص برنزه کردن بود، روغن مالی کردم.
عمارتی اربابی که خدمتکارم جرئت کرده بود به زور وارد آن شود به جای این که بگذارد، در وضعیت به شدت آسیب دیده ام یک شب را در فضای باز بگذرانم، یکی از آن ساختمان های عظیم و آمیزه ای ازتیرگی و شکوه بود که مدت مدیدی دربرابر رشته کوه های آپنینی چهره در هم کشیده بود.