داستان «دختري كنار جوي آب» نویسنده «مریم رستمی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

maryam rostami

كنار پنجره ايستاده بودم، از دختر كوچولو خبري نبود، تعجب  نكردم، ولي هميشه از صبح خيلي زود تا شب روبروي پله هاي مغازه شيريني فروشي احمد آقا كنار جوي آب بساط مي كرد و گل سر، ليف و غيره مي فروخت.

داستان «کوچ» نویسنده «مهدی حقیقت»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

قطره‌های مغلوب جاذبه، پشت هم سنگ فرش پیاده‌رو را در آغوش می‌کشند و او به آدرس توی مشتش که خیس خالی شده نگاهی می‌کند. به نظر درست آمده. به طبقه سوم چشم می‌دوزد. از نیم ساعت پیش در شانه هایش به جز درد، تپش‌هایی زجرآور و نامرتب نواختن گرفته است.

داستان «۳ روز بعد» نویسنده «امیر کیامرثی (امیروو)»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

amir kiamarsi

حجم وسیعی از پاها و دست‌هایی که در هیچ بدنی حضور ندارند و از شکم‌های پاره پاره شده که میزغذایی از محتویات قلب و ریه و رودهاییست برای همه کرم‌ها و مورچگانی که سه روز است جشنی بپا کرده‌اند و هر روز بر مهمانشان افزوده می‌شود.

داستان «نگاه نکن برو بالا!» نویسنده «جلال مظاهری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

jalal mazaherii

نصف راه را آمده بودم. ایستادم نفسی تازه کنم. جرأت نداشتم پایین را نگاه کنم و ببینم چه کسانی بالا می‌آیند. الان مثل سگ پشیمانم که چرا شرط بستم. اگر یدی (یدالله) زیر بغلم هندوانه نگذاشته بود، هیچ وقت شرط نمی‌بستم. دودل بودم که ادامه بدهم یا نه.

داستان «یک روز جمعه» نویسنده «سمیه سلطانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

somayeh soltani

امروز جمعه است. چشمهام را باز می‌کنم. درخوابم بیست سال پیش تر جمعه بود. تو هنوز خوابی. می‌خواستم رویای شبم را برایت تعریف کنم. بگویم که خوابت را دیده‌ام. بگویم که روی طاقچه حمام چارسوق نشسته بودیم.

داستان «پیاده رو» نویسنده «مریم عزیزخانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

maryam azizkhaniقاقه[1] نگاه مرد جوانی کرد که آن سوی خیابان، جلوی اتوشویی ایستاده بود و بلند بلند با گوشی‌اش حرف می‌زد و دستهاش را تکان می‌داد. گفت:"کار درست همونیه که من میگم." چشم از مرد برداشت و یک دانه لوبیا گذاشت جلوی لوبیای قبلی. مامه[2]، خطوط گچی کشیده شدۀ "جوزان[3]" را روی سنگفرش پیاده رو انگشت کشید. گفت:"گچش نم داشت." و انگشت را مالید روی کت بزرگش:" پاک میشه الان."

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692