چشمهایم داشت سیاهی میرفت. همه چیز دور سرم تاب میخورد، هیچ صدایی را نمیشنیدم، نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. خیلی خسته شدم، از صبح یه ساندویچ فلافل خورده بودم، دلم ضعف میرفت، صدایم گرفته بود نای فریاد زدن نداشتم. دلم میخواست یک جا بنشینم یا حتی دراز بکشم و تا صبح شاید هم بیشتر بخوابم.
چت از طریق واتساپ