پانی و پِنی و دوستانش هر روز به خوبی و خوشی به مدرسه میرفتند و در آنجا خیلی خوشحال بودند. یکی از همین روزها که در حیاط مدرسه بازی میکردند؛ ناگهان آهوی خالخالی را دیدند که در گوشۀ حیاط افتادهاست؛ پِنی سمت آهو دوید و بقیۀ دوستانش هم دنبال او رفتند.
چت از طریق واتساپ