Io sono come quella foglia-guarda-
su nudo ramo,che un prodigio ancora
Io sono come quella foglia-guarda-
su nudo ramo,che un prodigio ancora
یه جور میرم نفهمن واسه اونه
یه جور میرم کسی اصلا ندونه
من خام بودم که نفهمیدم
تو عشقمو جدی نمی گیری
شب رو به اتمام است که به خیابان میرود. هنوز روزاز راه نرسیده است. باران متوقف شده، اما زمین خیس است. سایهها به اندازه اشیاء برجسته هستند و بازتابها به روشنی لامپهای خیابانند. دوست دارد مثل سگ خیس ولگردی که ولگردی میکند، مثل مرغ دریایی که در زباله دانی دست و پنجه نرم میکند، و به اندازه یک گربۀ دلسوز دوست داشتنی، درمیان تنهایی گستاخ و جسور باشد.
گاهی پل گالاتا سیاه سفید می شود. همراه با آن همینطور آدم های روی پل و خلیج و منظره قدیمی استانبول هم. هیچ کس از این وضعیت متعجب نمی شود. مرد روی پل طعمه را سر قلاب زده و برای گرفتن ماهی طعمه را وسط دریا می اندازد. پک عمیقی به سیگارش می زند و خاکستر سیگار روی لبش بزرگتر می شود تا جایی که روی زمین می افتد.
از شالیزاری که می تپد درسینه ام
تا کوه های اورامان
نبودن ات را
زبان در بیان ، فُروماندگی ست
بسیاری از رشتههای هنری، جهانی سوبژکتیو را میطلبند و هنرمند را مجاب به ساختن جهانی سوبژکتیویتی میکند؛ هنرمند مانند انسان اسکیزوفرنی دنیای درونی خود را میسازد و طبیعتاً، صاحب جهانی دور از جهان بیرون است؛
کامو حمام آفتاب میگیرد
"گاه آرایهها فرو میریزند، از خواب برخواستن...تراموی سوارشدن چهارساعت کار در دفتر یا کارخانه...غذای خوب...دوشنبه سه شنبه چهاشنبه پنجشنبه جمعه شنبه! زندگی همواره میگذرد و تنها یک روز است که مثل هیچ روزی نیست و آن آخرین روزی ست که سر بر بالین خواب ابدی میگذاری"یاد هملت می افتم و آن خطابههای جانکاه...
تقویم خیانت
بهاره ارشد ریاحی در رفت و آمدهای مکررش به زمانهای گوناگون قصهای که روایت میکند، تصویر کامل، اگر چه به ظاهر تصادفی و درهم از خطاهایی را به دست میدهد که منجر به تزلزل روابط انسانی و از هم پاشیدگی آنها میشود.