ترانه «حسام بهمن»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

hesam bahmann

یه جور میرم نفهمن واسه اونه

یه جور میرم کسی اصلا ندونه

 

آخه رفتن پر از تکرار ِ درده

یه جور میرم که دردامم نمونه

 

باید که بگذرم از تو و عشقت

چقدر نامرد و بی رحمه زمونه

به یادت ابرو بارون گریه کردم

چرا ، چی شد ، با کی رفتی دیوونه؟!

 

میخوام برم ازین شهر

نگو که قسمت این بود

نگو دلت نخواست و

فرصت آخرین بود

 

بیا نگار من باش

وقتی دلت اسیره

وقتی میدونی بی من

تو تنهایی می میره

 

منی که واسه داشتنت می مردم

نموندی پا به پام ، شونه به شونه

دلم با دیدن دستت تو دستاش

دلم از دست دیدن تو خونه

 

تموم غصه و قصه م همین بود

تنی رفت و دلی موند توی خونه

یه جور میرم ،سکوت محض و مطلق

میخوام حتی نمونه یه نشونه

 

میخوام برم ازین شهر

نگو که قسمت این بود

نگو دلت نخواست و

فرصت آخرین بود

 

بیا نگار من باش

وقتی دلت اسیره

وقتی میدونی بی من

تو تنهایی می میره

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعر

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692