نبودن ات را
زبان در بیان ، فُروماندگی ست
از عبارت سرریز می کند
نه!
نبودن، همزاد تصویر است
ثانیه های نبودنت را
هزاران فریم، در گذر است
و در هر فریم
زنی تا پس زمینه، پا پس می کشد
و فُلو فُلو فُلو
فُلوت می زند
تا خواب ام ببرد
نبودن ات را
تصویر در بیان، فُلوماندگی ست
نبودن ، در کادر نمی گنجد
ثانیه های نبودن ات را
فریم های شکسته، قاب می گیرند
ن ب و د ن ات ابزاااار شششکنجه ه ه ه
نه!
نبودن ات ابزار شکنجه نیست
چراغ بازجویی است
از سکوت اقرار می گیرد
و در هر فریم
زنی تا پیش زمینه پا پیش می کشد
و فُلو فُلو فُلو
فُرو می افتد
تا خواب ام بپرد