این تپه رها شده همیشه برایم عزیز بوده است.
واین پرچین، که دید وسیعی ازافق را مانع می شود.
این تپه رها شده همیشه برایم عزیز بوده است.
واین پرچین، که دید وسیعی ازافق را مانع می شود.
این تپه رها شده همیشه برایم عزیز بوده است.
واین پرچین، که دید وسیعی ازافق را مانع می شود.
سحرگاهِ فردا، در آندم که سپیده میگستراند
سفرهاش را بر صحرا و دشت
اگر قرارست که بمیرم، تنها از من این را به خاطر بسپارید
که گوشه ای هست در سرزمینی غریب
The one who’s been saying I adore you
The one who’s been saying I adore you