سؤالی که برای این زن جوان پیش آمده او را به «کلبه شفا»ی من کشانده است. نیازی نیست آن را به زبان بیاورد. هرکسی که میخواهد از خدمات من بهرهمند شود، اینجا را به عنوان آخرین راه چاره خود انتخاب میکند.
به محض آنکه زن در را میبندد، زمین زیر پایش به چمنزار تغییر شکل میدهد. دم عمیقی میگیرد و متوجه میشود که در چمنزاری غرق در تلألو زرد رنگ خورشید عصرگاهی ایستاده است. با وحشت رویش را برمیگرداند و دنبال دری میگردد که از آن وارد شده بود، اما هیچ دری پیدا نمیکند.