این روابط این چرخشها
من در آن مسیری شروع به قدم زدن نمودم که همیشه من و تو یکدیگر را آنجا میدیدیم اما این بار وقتی همدیگر را ندیدیم، غمگین و ناامید شدم و از آن مسیری که نه تو دوستش داشتی و نه من، خارج شدم. ولی در همان مسیر ناگهان تو مرا دیدی!!
غم همراه
تمام افرادی که پشت سر جنازه میرفتند، متعجب بودند که چطور بعد از مرگ شریک زندگی حتی یک قطره اشک هم از چشمان او جاری نشده است! در میان جمعیت کسی پچپچ کنان میگفت که او اصلا ناراحت نشده است اما شاید این مردم نمیدانستند که او هنر غم خوردن و اشک نوشیدن را دارد.
روز بعد او چادر تنهایی به خود پیچید و سکوتش آغاز شد. هر روز صبح بیدار میشد و به قبرستان میرفت، این عادت او شده بود. بعد از چهار ماه این خبر نیز باعث تعجب مردم شد که شنیدند: کسی که برای مرگ شریک زندگیاش اشکی نریخت، به سبب ایست قلبی از این دار فانی کوچ کرده است!!
فرمالیته
«شنیدم که امروز برای شغلای خالی با متقاضیا مصاحبه کردی؟»
«بله.»
«خب انتخابم کردی کسی رو؟»
«نه، این فرمالیتست. برای اینکه تو حیطه قانونی بمونیم باید باهاشون مصاحبه میکردم. اصل مصاحبه واسه والدینه و هنوزم هست!!»