به زور، ننه آقا بلندم کرد که براش نون بگیرم انگار تو این خونه ،مرد قحطی اومده ...ولی میدونم نون گرفتن من ،کله سحر امروز به خاطر تنبیه کار دیروزم بود که با پسرا رفته بودم سر تلمبه ..بعدشم زدن سرمو شکستن ..وقتی می خواستم دنبالشون منم از درخت برم بالا خرما بچینم آخه هرچی پایین درخت وایسادم برام ننداختن...
چت از طریق واتساپ