داستانک «نبض چکشی» نویسنده «فرزانه ولی‌زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

از جایی که نشسته یک قدم این طرف وآن طرف نشده. گاهی یادش می‌رود که پا دارد. گاهی هم می‌گوید:" این لامصب شدنی نیس. توهم خسته شدی. میخوای فراموش کنیم؟ بالاخره یه طوری خیال مادرو راحت می‌کنم. "

اما می‌داند که می دانم نمی‌تواند فراموش کند. خودش شروع کرده بود و آن فکر و تمنا، در نگاهش شکل قاطع و سمجی گرفته بود. یک شکل سمج و ثابت!

داستانک «آلزایمر» نویسنده «عاطفه بذرافشان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

همه‌ی اهل محل بهش می‌گفتن اصغر موجی. توی بخش روانی هم اسمش همین بود. حتی دکترش و مددکار هم گاهی از این کلمه استفاده می‌کردند. اما برای من حاج اصغر بود. حتی وقتی تمام روز سیگار می‌کشید و شب‌ها از بخوابی به جنون می‌رسید، حتی وقتی با کوچک‌ترین صدای افتادن یا شکستن چیزی از جا می‌پرید و تعادل روحی‌اش بهم می‌خورد و حتی وقتی هم اتاقی‌هایش محض خنده صدای شلیک گلوله در می‌آوردند و او می‌پرید زیر تخت تا پناه بگیرد. حتی وقتی می‌افتاد به جان آن‌ها و تا جایی که می‌خوردند کتکشان می‌زد. حتی آن موقع ها هم برایم حاج اضغر بود. همان حاج اصغر آرام و مهربان قدیم، اما برای مردم مهم نیست که اون کی بوده یا چیکار کرده برای اونا، مهم اینه که چی هست و چه می کنه و این بیماری عصر حاضر
... آلزایمر.

داستانک «عقده» نویسنده «بابک ابراهیم‌پور»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

با یه لگد تقریبا محکم از خواب پریدم. بابام گفت: ((پاشو لندهور. امروز ناهارو تو جنگل کوفت می کنی. یه روز رو با خانوادت باش الاغ!)) با چشم های نیمه باز گفتم: ((وای، چقدر عالی!)) بلند شدم، رفتم سر میز صبحانه. جای لگدش درد می کرد. مادرم گفت: ((بیشعور بیست و دو سال سنته هنوز یاد نگرفتی صبحا که بلند میشی دست و صورتتو بشوری. معلوم نیس دو روز دیگه با کدوم سلیطه ای می خوای زندگی کنی که تحملت کنه!)) با نق زدن رفتم دو چیکه آب به صورتم زدم و برگشتم سر میز. مثل همیشه لقمه ها آماده ی خوردن بودند. اولین لقمه رو که برداشتم بابام اومد سرم داد زد: ((آخه الاغ، یه نگاه به ساعت بنداز. دیر شده! کمک کن وسایلو جمع کنیم. رفتیم جنگل هرچقدر خواستی بلمبون.)) برای چند ثانیه تو چشم هاش زل زدم و بعد از سر میز بلند شدم. به کمک مادرم وسایلو تو صندوق عقب ماشین بار زدیم. مادرم همش قُر می زد، همش چسناله و شکایت می کرد. نمی دونم به چی یا کی...

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692