داستانک «خطوط ناهماهنگ» نویسنده «نازنین محمدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «خطوط ناهماهنگ» نویسنده «نازنین محمدی»

گرمای شهریور بیداد می کردو امانش را بریده بود. صورتش را چسبانده بود به خنکای شیشه، چشم دوخته بود به روبرو. به خطوطی که چیزی ار آن‌ها سر در نمی‌آورد. خط‌هایی که جلوی چشمان خسته و گود افتاده‌اش رژه می‌رفتند. بالا، پایین، بالا، پایین.

 

خطوط حرکت نمی‌کردند. انگار درست نمی‌دید. گره رو سری‌اش، که گلویش را می فشرد شل تر کرد و با دقت نگاه کرد. خطای چشمی نبود خطوط از حرکت ایستاده بودند.

صدای پاها را فقط می‌شنید. دو تا، چهار تا، رفت و آمد گیجش کرده بود. زانوانش سست تر و سست تر شد. زانوها دیگر تحمل این وزن کم را هم نداشتند. دستانش کشیده شد روی دیوار چهار زانو نشست سردی سرامیک رفت تا مغز و استخوانش. دلش لرزید. قلبش در گلویش می‌تپید. تند تر از همیشه. زبانش چسبیده بود به سقف دهانش. تلاشش برای حرف زدن بی فایده بود. زبانش نمی‌چرخید. هیچ صدایی از حنجره‌اش بیرون نمی‌آمد.

غریبه ای دستش را گرفت بلندش کرد. نگاه کرد. حالا دیگر از خطوط خبری نبود. صدای غریبه در گوشش زنگ می‌زد. خدا صبرت بدهد. دنیا همین است دیگر یکی می‌آید، یکی می‌رود. صدای رعد و برق شهریور ماه سکوت بیمارستان را شکست. تگرگ‌های بی وقفه می‌کوبیدند به شیشه پنجره.

حالا دختر جوان با چشمان مات بر انداز می‌کرد قد بلند بالایی را که زیر ملحفه‌ی سفید آرام‌تر از همیشه خفته است.

دیدگاه‌ها   

#2 محمود خلیلی 1394-05-27 19:31
19.5 مرسی ار تلاش شما
#1 ammmmm 1394-05-18 21:25
سلام . داستانت خیلی قشنگ بود . منم میخوام عضو این سایت بشم و داستان هام رو بذارم تو سایت باید چکار کنم ؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692