داستان «ملکه شب» نویسنده «عاطفه فرخی فرد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

atefeh farokhifard

پتو را روی سرم کشیده ام.صدای خنده های فریبرز از بیرون از اتاق به گوشم می رسد.فکر می کند خواب هستم.به خیالش داروهای اعصاب، آنقدر قوی هستند که ساعت 2 بامداد با خیال راحت با دوست دخترش اراجیف رد و بدل کنند و من هم نفهمم.بیشتر از 6 ماه هست که فقط دو همخانه هستیم.

داستان «شمسعلی و خاله تاجی» نویسنده «رضا مهریزی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

reza mehrizi

تنها دکان روستای جعفر آباد ، روستایی در پهنه دشت ورامین  ، تعلق داشت به شمسعلی . دکانی کوچک که از طرف کوچه پنجره ای به بیرون داشت برای مشتریان و از داخل هم با دری کوتاه به حیاط خانه شمسعلی راه داشت ، خانه شمسعلی عبارت بود از ساختمانی قدیمی و کاهگلی با چند اتاق و یک پستو و حیاطی نه چندان بزرگ که درخت توت نر و بی بری هم در کنار آن قد برافراشته بود .

داستان «شب خواستگاری» نویسنده «نیکو قادری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

nikoo ghaderi

شب خواستگاری ساحل بود.ساحل دخترعموی من است.طبق رسم ورسومات و برای آبروداری به چند تن ازعموها اعلام کرده بودند که درمراسم حضور داشته باشند. از آنجا که اعلام نکردند عموها باخانواده یا بی خانواده تشریف بیاورند، تصمیم بر این شدکه باخانواده بودن بهتر از بی خانواده بودن است!

داستان «خودرویی با سه زن» نویسنده «بهناز بدرزاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

behnaz badrzadeh

زن کارمند گفت: 《خدا بد نده؛ شما با این ظاهر آراسته‌تون توی پزشکی قانونی چی‌ می‌کنین؟》

زن پولدار کفت: 《همون کاری که تو کردی البته اشتباه کردم؛ از خیر شکایت از اونی که این گُهو خورده می‌گذرم؛ برای آبروی خودم بده.》

داستان «اون کلمه!» نویسنده «رضا جعفرزاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

reza jafarzadeh

به مادرم می‌گویم: «کاهو نه!... شستنش همه‌جوره سخته...» گیر داده است به مریم که: «اوناهاش! اونجاست، نه، اون نه! اون کلمه!» و من اصلا به این فکر نمی‌کنم که «کلم است» در حالت محاوره‌ای می‌شود «کلمه» و «در آغاز هیچ نبود، کلمه بود...»،

داستان «پیرمردی که شانزده ساله شد» نویسنده «راحله عابدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

پایه های تخت غژ و غژ صدا میکرد و حوصله اش را سر برده بود.کافی بود کمی جابه جا شود آنوقت توری زیر تشک ،بدنه و تمام اجزای تخت به آه و ناله می افتادند.اتاق به هم ریخته بود و لباس ها روی زمین درهم افتاده بودند‌‌.چراغ مطالعه روی میز هنوز روشن بود و کتاب بزرگ و قطوری روی صفحه مشخصی ایستاده بود‌.

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692