زن داشت تو آینە خودش رو نگاه میکرد، آنجایی کە نشستە بود تنها چشمان شوهرش را میدید کە از پشت سر نگاهش میکرد. زن پرسید: کدومش رو دوست داری؟
چت از طریق واتساپ
زن داشت تو آینە خودش رو نگاه میکرد، آنجایی کە نشستە بود تنها چشمان شوهرش را میدید کە از پشت سر نگاهش میکرد. زن پرسید: کدومش رو دوست داری؟
از تاکسی که پیاده شدم نفهمیدم چهطور از در حیاط تا ساختمان خانه فروغ را دویدم .بعد از شنیدن خبر دزدی خانه فروغ از زبان خواهرش فرخنده، آنقدر هول شده بودم که انگار قرار بود با زودتر رسیدن من به خانه چیزی تغییر کند.
نمیدانم چرا مقابل درب هیچ آزمایشگاهی تابلوی بوق زدن ممنوع نصب نکردهاند. مگر چقدر با بیمارستان فرق دارد؟ حتی اگر نظر من را بخواهید، سهم استرس افرادی که به آزمایشگاه مراجعه میکنند، خیلی وقتها بیش از افرادیست که به بیمارستان رفت و آمد دارند. علتش هم فقط یک چیز میتواند باشد.
صدایش که زدند از روی صندلیاش بلند شد. هیچکس نگاهش نکرد. مرد و زن بغل دستیاش، با پچپچ بحث میکردند. دو دستی بند کوتاه کیفش را گرفت و تا میز منشی بیصدا رفت. میخواست بگوید میخواهم جدا بشوم؟ یا بگوید طلاق بگیرم؟ نمیدانست کدام بهتر است. منشی فرم را که پر میکرد، پرسید دلیلش برای جدایی چیست. فکر کرد و برگشت به چهل و هشت ساعت قبل؛ وسط خانه و زندگیاش.
با داد و فریادهایی که منشأ آن را نمیدانستم، یکمرتبه مثل آدمهای جنزده از خواب پریدم.
موهای مشکی بلندش را شانه زد.سنجاق سر پروانهایاش را روی موهایش قرار داد.