نقدو بررسي رمان«بادبادك‌باز» اثر«خالد حسيني»/ فرحناز عليزاده

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

رمان با عدم تعادل داستانی آغاز می شود و امیر به وسیله تماس تلفنی رحیم خان دوست و مشاور پدرش برای جبران مافات به پاکستان و گذشته های دور فراخوانده می شود. فراخوانی که شاید با اطناب متنی همراه است و می توانست موجزتر از این روایت شود. متن از نثر ساده و روان بدون استفاده از تکنیک خاص و یا بازی های زبانی و فرمی سود جسته تا داستانی خطی همراه با توصیفات و فضاسازی قابل ملموسی را به خواننده ارائه دهد.نویسنده از دیدگاه من راوی استفاده کرده تا نگاه خودشناسی و هستی شناسانه اثر را به رخ بکشاند. تنها تکنیک به کار برده شده دررمان استفاده از فالش بک و تغییر من راوی است که به اعتقاد نگارنده بی مورد به نظر می رسد؛ چرا که بیان رخدادها می توانست همچنان وفادارانه به روایت امیر و بازگو کردن شنیده هایش از گفته های رحیم خان باقی بماند .مضمون رمان این گفته پل ریکور را به یاد می آورد که گذشته در حال متجلی است و« راه درست رستگاری همین است که گناه به خیر و خوبی منجر شود»(ص298)

حال اجازه بدهید خیلی کوتاه از علل رشد خوانش این کتاب نیز بگویم.یکی از علل همان زبان ساده اثر و انتخاب زبان انگلیسی و معیار به جای زبان افغان است. همانطور که خود خالد حسینی نیز متذکر شده که برای جلب مخاطب بیشتر این زبان را انتخاب کرده است.

1-  چاپ رمان مصادف است با حادثه 11 سپتامبر؛ ورود امریکا به افغانستان و توجه مردم دنیا به مردمان افغان و بخصوص طالبان

2-  نوعی جنگ مخفیانه و سرد علیه شوروی ها که در کتاب انسان های متجاوز معرفی شده اند و امریکا که مهد آزادی و مکانی برای رشد و شکوفایی انسان مطرح می شود

3-  عطش شناخت مردم جهان بعد از مطرح شدن طالبان ها .انسان های آن سوی آب ها خیلی مایل بودند که بدانند افغان ها چگونه زندگی می کنند و دارای چه آداب و روسوماتی هستند. چه افرادی هستند که به خود اجازه داده اند دوقلو های امریکا را به آتش بکشانند.

این جاست که بحث مطالعات فرهنگی آغاز می شود. در این دیدگاه هرمتن یک دلالت فرهنگی است که توسط آن می توان با یک قوم و سنت آشنا شد. در این دیدگاه هر نشانه به عنوان مثال زبان رفتاری،مراودات،نوع پوشش و نوع غذا یک صورت بندی معنایی به شمار می آید که پشت آن یک ایدئولوژی نهفته است. نقد فرهنگی به تصنعی بودن نظام های نشانه ای می پردازد تا بگوید که چگونه پشت هر نشانه ای که شبیه اسطوره و سنت شده یک ایدئولوژی پنهان است.

امیر نوجوان برای یافتن علت اینکه چرا هزاره ها موجودات پستی هستند به کتب متعدد روی می آورد و متوجه می شود« هزاره ها از اعقاب مغول ها و به پخ دماغ معروف هستند». او با وجود اینکه با حسن ارتباطی عاطفی دارد اما به علت سنت ها پیش خود اعتراف می کند« از همه اینها که بگذریم (دوستی اش با حسن)چون غلبه بر تاریخ وهمین طور مذهب آسان نیست؛ درنهایت من پشتون بودم و او هزاره. من سنی بودم و او شیعه و هیچ چیز نمیتوانست این موضوع راتغییر دهد. هیچ چیز»(ص30) نشانه هزاره کثیف که در سنت جای می گیرد برگرفته از ایدئولوژی است. امیر با وجود آن که می داند پشتون ها دست به سوزاندن خانه ی هزاره ها زده اند و زنانشان را به کنیزی و خودشان را به کلفتی گرفته اند ولی باز نمی تواند در مقابل این سنت فراگیر مقاومت کند.از همین رو جلو آصف به دوست بودنش با حسن اقرار نمی کند.سنت اسطوره ای که باعث می شود آصف در رویا هایش افغانستانی بدون هزاره کثیف را بخواهد و تجسم کند و معلم امیر بگوید که « شیعه ها همیشه در حال شهید نمایی هستند»

جالب آن که این فرهنگ و سنت برتر بودن از طریق گفتمان غالب چنان در ذهنیت هزاره ها رسوخ می یابد که آنان نیز جایگاه اجتماعی شان را بدون چون و چرا می پذیرند.از دیدگاه جامعه شناسی نقش اجتماعی تعیین کننده موقعیت فرد در جامعه است. «علی » با وجود آن که می داند ارباب به زنش تجاوز کرده همچنان درخدمت او باقی می ماند و حسن به خاطر وفاداری به امیر مورد تجاوز قرار می گیرد. جالب تر آن که پذیرش این گفتمان بانی کشتار دست جمعی افغان ها می شود و آنان را آنچنان به انفعال می کشاند که به امیر نیز تذکر می دهند، چشم در چشم یک طالبانی ندوزد.

در بحث مطالعات فرهنگی،خواننده با سنت هایی روبه رو است که برایش جالب وخواندنی است. مسابقات بزکشی که در آن چارپاری زیر سم اسبان لگدمال می شود، مراسم آیینه مصحف که از رسومات ازدواج است؛ رسم کنار در ایستادن هنگام فوت عزیزان و... که نشان می دهد « افغان ها مردم مستقلی هستند که آداب و روسوم را دوست دارند» و حتی در مهاجرت نیز برای آن ارزش زیادی قائل هستند.

بازنمایی اعتقادات،سنن،خرافات و رسومات یکی از کارکرد های نقد مطالعات فرهنگی است؛رسم و سنتی که درانتها باعث آشتی بین سهراب و امیر با فاصله سنی زیاد می شود.فرهنگ امیر در خارج انباشت خاطرات اوست؛جمع شدن تصاویر و تعدادی خاطره، فرهنگ افغان را برای امیر تداعی و بازسازی می کند.نشانه ای چون بادبادک باعث کنش دلالتی بادبادکبازی می شود و در یک نظام دلالتی معنی می یابد.نشانه ای که برخاسته از فرهنگ مشترکی است که بانی کنش دلالتی و ارتباطی بین سهراب و امیر در پایان رمان می شود.

از طریق این دیدگاه می توان به مدل فرهنگی زنان در اثر توجه داشت. زن چگونه به عنوان ساخت فرهنگی در بادبادکباز معرفی می شود؟ در این اثر خواننده با چند نوع زن روبه رو است .1- زنانی منفعل که تابع مردان هستند(فرزانه ) 2- زن سرکش که عاقبت به خیر نمی شود ( صنوبر)3- زن سرکشی که بعدها تن به هنجارها می دهد(ثریا)4- زنانی که مورد سوء استفاده قرار می گیرند و در کل زنان منفعلی که به گونه ای پذیرنده گفتمان غالب هستند.ثریا با وجود آن که معلم و تحصیل کرده است ولی بر اساس گفتمان پدر و مادرش، دغدغه اش تنها زایش است و بس.

«وزارت فساد و تقوا اجازه نمی دهد هیچ زنی بلند حرف بزند »(ص217)

تاثیر فرهنگ دیگری بر فرهنگ، یکی دیگر از نکاتی است که در این دیگاه بررسی می شود.ادبیات فارسی چون فردوسی، حافظ ومولوی در ادبیات افغان و ارتباط سنتهای مشترک بین این دوقوم شاید یکی از نکاتی است که باعث می شود خواننده ایرانی با کتاب و رسومات آن احساس همذات پنداری بیشتری داشته باشد.

در اینجا بحث مطالعات فرهنگی را به دلیل نبود زمان کافی به اتمام می رسانم و امید وارم که بحث قدرت فوکو در باب(بدن کشاکش قدرت است؛گفتمان غالب وسیله ای برای انتقال قدرت و مولد قدرت است؛ هرم قدرت فوکو و ...) را در زمانی دیگر پیگیری کنم.


 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692