مقاله «نقد ، حوزۀ سکوت در ادبیات» «رضا طوسی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

reza toosi

ما ملتی اهل یقینیم و پرسشگری در سامانه فکری‌مان جایی ندارد. باورها و اعتقاداتمان را چنان " سَره " و بی عیب و پاکیزه و مقدس میدانیم که نقادی بر آن خط قرمز است. این جزم اندیشی، چنان اندیشه ما را تربیت کرده که " نقد " را نوعی ایراد گیری، عیب جویی، توهین به هویت، باورها، و حرمت شکنی به ساحت خود می دانیم. تفکری که ریشه در فرهنگ شرقی ما دارد. فرهنگی که همه چیز را " قدسی " و" اسطوره ایی " می‌کند.

عدم وجود " نقد " و بی معیاری درچاپ گله وار آثار ادبی – در گذشته اگر کسی می‌خواست داستانش چاپ شود اثرش باید از کانال چند نویسنده که وزنی داشتند عبور می‌کرد - چنان هَرج و مَرج و آشفته بازاری را در فضای داستانویسی بوجود آورده که تمیز دادن " دینار" از " دِرهَم " را مشکل، و راه را برای انبوه " نا سَرها " باز کرده است. " نقد نا پذیری" که ریشه درتفکرات دگماتیستی، جزم اندیشی و اسطوره اندیشی تاریخی ما دارد، چنان در وجودمان نهادینه شده و در ضمیر ناخود آگاهمان جا خوش کرده که رابطه ما با " نقادی" را تیره و تار کرده است. نه در اندیشه، تاب تحمل " نقد " را داریم، و نه در حوزه هنر. ومذاقمان با لایک و تعاریف بادکنکی و چاپلوسی و خود شیفتگی در فضای مجازی بیشتر خوش است تا انتقاد. کرسی‌های " نقد " ی را هم که با ملاک‌های سیاسی و ایدئولوژیک برگزار می‌کنیم، چنا ن نویسنده " خودی " را عاج نشین می‌کنیم و بَه و بهَ و چهچه راه می‌اندازیم که آن سرش ناپیدا. و اگرهم کسی شهامت کند و نقدی به آن اثر داشته باشد که آقا یا خانم نویسنده، رمان شما تحریف تاریخ، جنگ، انقلاب، و واقعیت‌های اجتماعی ست فوراً انواع برچسب‌های سیاسی و غیر سیاسی را به او می‌چسبانیم. در جشنواره‌های ادبی هم که برگزارمی کنیم " گاها " آثار خودی یا همسو با خودمان را گل چین می‌کنیم و برصدر می نشانیم. بیچاره ادبیات که سیاست و لابی گری ملاک قضاوت آن است. و بیچاره " داستان نویسی " که متولی درست و حسابی ندارد. و بیچاره‌تر، نویسنده ایی که آه در بساط ندارد تا رمان یا داستانش را چاپ کند. بعضی از ناشرین با نگاهی سودجویانه و بدون هیچ ضابطه و ملاکی، ازنویسنده پول می‌گیرند و فِرت و فِرت داستان چاپ می‌کنند و اگرشانس یاری کند و از بین آنها یک نویسنده پولدار به تورشان بخورد که دیگرمی شود نور علی نور. روز و روزگارشان می‌شود سکه. کتاب با طراحی عالی، جلد اعلا، ویراستاری دِبش، و چرب کردن سبیل یک منتقد در نقدی جانانه بر" اثر " روانه قفسه کتاب فروشی‌ها می‌شود. در اینجا کلاه سرِ نویسنده بی پول می‌رود که حق و ذوق می‌کند و پولی بدست می‌آورد تا داستانش چاپ شود. داستانی که ناشر چون وقت! نمی‌کند آن را نمی‌خواند - ارشاد زحمت خواندنش را برای دادن مجوز می‌کشد - این نویسنده، اولاً، داستانش را خودش باید ویراستاری کند – چون ویراستاری برای ناشر مستلزم داشتن وقت و هزینه است – دوما، نویسنده باید به طرح روی جلد آبکی و دم دستی ناشر رضایت بدهد و گرنه باید کلی پول بدهد به طراح. سوما، رمان که چاپ شد نویسنده باید به همان اندازه که پول داده و آش تحویل گرفته کتابش را بزند زیر بغلش و هدیه کند به قوم و خویشها و یا بین کتابفروشی ها توزیع کند. به خدا کارت عروسی و یا غزا را هم این طوری چاپ نمی‌کنند چه برسد به کتاب. چه دکانی باز کرده‌اند بعضی از ناشران، و چه دغدغه فرهنگی! دارند این فرهیختگان!. ادبیاتی که صاحب ندارد سر نوشتش می‌شود این.

 من فکر می‌کنم نقد ادبی درفضای داستانی ما، پر از محافظه کاری، ریا، ترس، و رودرواسی ست داستانویسی ما نیاز به صاحب نظرانی دارد که بر آثار قابل چاپ نظارت کنند. نیاز به " کرسی‌های نقد آکادمیک " دارد تا با دعوت از اساتید اهل فن و منتقدین، بدون هیچ ملاحظه، محافظه کاری، ترس، واهمه، رودرواسی، و گرایشات سیاسی و تعلقات ایدئولوزیک، آثار هنری را به نقد بکشند تا داستان نویسان بداند که کسانی با اتکا به مبانی، اصول، و معاییری، آثارشان را نقد می‌کنند تا در جهت اصلاح و رفع ایرادهای کار خود بر آیند و جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. و این شعر حافظ هم مصداق پیدا کند

 خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه رو شود هر که در او غِش باشد

و باز هم به قول حضرت حافظ " عیب " می " جمله چو گفتی هنرش نیز بگو "

آسمان ادبیات آن اندازه هم که ما فکر می‌کنیم ابری و آلوده نیست وگوشه ایی از این آسمان با زاست و آبی. در این اوضاع بهم ریخته و نا بسامان نشر و داستانویسی، ناشرانی هم هستند که با توجه به گرانی کاغذ، داستان‌هایی را که اُس و اساس و استخوان بندی محکمی دارد را بدون هیچ نگاه سود جویانه و اقتصادی با هزینه خود چاپ می‌کنند- منظورم چاپ رمان‌های سفارشی نیست که با هزینه ارگان و یا نهادی به چاپ می‌رسد – تا رسالت واقعی خود را در توسعه فرهنگی جامعه ایفا کنند. در کناراین قشر فرهیخته، ما، فصلنامه‌ها، ماهنامه‌ها و روزنامه‌های فرهنگی – ادبی را داریم که هر ماه داستان‌هایی از نویسندگان " به نام " و یا " گمنام " را بدون هیچ انگیزه اقتصادی به چاپ می‌رسانند وهر ماه داستانهایی از نویسندگان "به نام " و یا "گمنام " را بدون هیچ انگیزه اقتصادی به چاپ می‌رسانند و هرهفته در گروه تلگرامی خود آثار ایرانی و یا خارجی را با شرکت اعضاء گروه به نقد می‌گذارند. مباحث مطرح شده توسط این دوستان - که بعضاً آثار چاپ شده ایی هم دارند – ضمن آشنا کردن اعضای گروه با مبانی و اصول داستان نویسی، بسترکوچکی را بوجود می‌آورد تا " نقد " درفضای ادبی، جریان سازی شود. به امید آن روز که " پرسشگری " و " نقد " جایگاه خودش را درساختارهای فکری جامعه و بخصوص فضای ادبی پیدا کند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «نقد ، حوزۀ سکوت در ادبیات» «رضا طوسی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692