آیا میخواست قبل از آنکه سایهاش کمرنگ شود بمیرد؟ آیا میخواست با سایهاش دفن شود؟
دلایل متفاوتی برای خودکشی "صادق هدایت" از جانب دوستداران و مخاطبانش بیان شده است. منتهی جملگی متأثر از نظر حسی آنان بوده است؛ زیرا همانگونه که بیش از هفتادسال، به کلیدهای رمان "بوف کور" اعتنایی نشد، به اسناد مکتوبی که هنگام پیدا شدن جسد وی در کنار وی بوده، نیز چندان توجهی نشده است. پس از تحلیل رمان "بوف کور"، با شناختی که از نویسنده اثر به دست آوردهام، باور دارم او نه بیدلیل دست به انجام کاری میزند و نه قصد پنهان کردن دلیل اعمالش را دارد و نه آسان جواب را در اختیار مخاطبش قرار میدهد. گویی معتقد است تا ریاضتی برای رسیدن، کشیده نشود، لذتی مفهوم نمییابد و یا شدت آن احساس نمیشود. از معرفی نکردن کدهای موجود در رمان "بوف کور" از زبان خودش و همچنین نگشودن شفاهی معمای داستان "سه قطره خون" و "زندهبهگور" در قید حیاطش، میتوان هم به آسان نشان ندادن راهحل و همچنین بهشدت رازداری وی پی برد. رازداری وی، وفاداری به مخاطبش، بهحساب میآید. رعایت چنان تعهدی، لذت رمزگشایی داستان منحصربهفردش را، برای تحلیلگر واقعی باقی میگذارد.
در اتاقی که جسد "هدایت" وجود داشت، از میان کتابهایش تنها "بوف کور" و "راز آفرینش" وی، آنجا بوده است. قطعاً بیدلیل آن دو کتاب، انتخاب و در آنجا قرار داده نشده است تا ضبط و ثبت بشود. بیشک راز خودکشی وی، از مسیر آن دو کتاب میگذرد و از لابلای ورقهای آن، سر به بیرون میزند. به دیگر شرح انگار شرط گذاشته است تا معمای بوف کورش حل نشود، دلیل خودکشیاش آشکار نشود. هدایت بهصراحت اقرار کرده است، پرسوناژ آن رمان خود او نیست بلکه روایت، اثر زبان اوست. به استناد بدان و آنکه برخی از نظرات نویسنده، همسو با نظراتی است که در رمانش ارائه داده، آنگاه مطالب متن 2 صفحه 93 بوف کور، برجسته و از جمله دلایل تمایل او به خودکشی تلقی میگردد. بدین منظور بخشی از متن مزبور در زیر میآید.
صفحه 93 م 2 بوف کور
"پیرهایی هستند که با لبخند میمیرند، مثل اینکه خواب به خواب میروند و یا پیهسوزی که خاموش میشود؛ اما یک نفر
جوان قوی که ناگهان میمیرد و همهی قوای بدنش تا مدتی بر ضد مرگ میجنگد، چه احساساتی خواهد داشت؟"
فراموشی یکی دیگر از مسائل این رمان است که به نحوی با برخی از شخصیتها پیوند خورده است. |
نگرش "هدایت" در مورد بقای روح، در متن فوق عیان است. او به تفاوت پیری که مانند خواب به خواب، میمیرد با جوانی قوی که ناگهان میمیرد، واقف است. بیشک اثر مرگ فرد پیری که حتی در جهان، دیگر انرژیای از او ساطع نمیشود، با اثر مرگ جوان پر انرژیای که بهطور ناگهانی میمیرد، تفاوت دارد. احساس روح جوانِی که از نظر جسمانی سالم بوده است را، در دنیای پس از مرگ، جنگیدن بر ضد مرگ، بیان میدارد. گویی در آن دنیا هنوز زنده است و سایهای دارد. لیکن پیری که دیگر هالهای از او، حتی در این جهان دیده نمیشود، اگر بمیرد انگار در آن دنیا هم مرده بهحساب میآید. چنان طرز تفکر هدایت، یعنی دفن با سایه، از جمله دلایل خودکشی وی بهحساب میآید. در آن روز علاوه بر آن اثر، کتاب "افسانه آفرینش" وی نیز، در کنار او بوده است. حال که قرار است آن نمایشنامه با زبان بیزبانی دلیل خودکشی او را آشکار سازد، مفاهیمی از آن گزینششده تا بهعنوان دلیلی که تمایل او را به مردن، قبل از کمرنگ شدن سایهاش نشان میدهد، مطرح شود. در پرده سوم آن نمایشنامه از نیاز انسان به تنها نماندن و داشتن کسی در کنارش که او را دوست داشته باشد، سخن گفته است. اگر منظور او را از تنها نماندن، داشتن خانوادهای که عهدهدار بقای نسل باشد بدانیم، آنگاه هدایت را تنها مییابیم؛ زیرا او ازدواج نکرده و تشکیل خانواده نداده است. بیشک اگر صادق خان دارای همسر و فرزند بود دست بدین کار نمیزد. از جانبی از محتوای همان نمایشنامه به نظر میرسد، ترجیح میدهد اگر قرار است کودکی در این دنیا احساس بدبختی کند، بهتر که هرگز زاده نشود. گذشته از آن اگر نویسندهای داستانی بنویسد که نظیرش تاکنون نوشتهنشده باشد و پیشبینی کند رمزگشایی آن هفتادسال به طول میانجامد، دیگر همان بهتر که به نوشتن ادامه ندهد؛ زیرا پسازآن هر چه بنویسد در مقایسه با چنان روایت بینظیری، به چشم نمیآید؛ بنابراین به نظر میرسد عناصری که دستبهدست هم دادهاند تا "هدایت" برای پای روی زمین گذاشتن، دیگر دلیلی نداشته باشد عبارتاند از؛ نداشتن فرزند، اعتقاد به طول ماندگاری روح و بجای گذاردن شاهکاری در ادبیات داستانی میهنش.■
دیدگاهها
پس بنده پیشنهادم اینه که حتما با توکل به خدا رمز کتاب صادق هدایت را تا قسمتی شکافتم که انشالله براتون سند خواهم کرد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا