صفحه ويژه «مريم عبدي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان نويسي، آموزش داستان نويسي، مهدي رضايي دبيركانون فرهنگي چوك، مهدي رضايي مدرس داستان نويسي، داستان زيبا، شعر زيبا، كارگاه داستان نويسي، جلسه داستان نويسي، آكادمي داستان نويسي، مقاله ادبي، مقاله علمي، مقالات مفيد، مقالات اجتماعي، جملات زيبا، جملات خنده دار، جوك، اس ام اس، ارتباط جنسي، روابط جنسي، جايزه ادبي شعر، جايزه ادبي صادق هدايت، جايزه گلشيري، شعر طنز، كلاسيسيم، مدرنيسم ادبي، پست مدرن، رئاليسم ادبي، رئاليسم، سوررئاليسم، عكس هنرمندان، عكس هنري، مكتب هاي ادبي، ناتوراليسم، رئاليسم جادويي، سبك مكتب هاي فرانسوي، مكتب پارناس، دادائيسم، نويسنده،‌شاعر، اجتماع، ماهنامه ادبي، ماهنامه ادبيات داستاني چوك، ماهنامه ادبيات داستان، ماهنامه ادبي، ماهنامه فرهنگي، هفته نامه ادبي، هفته نامه فرهنگي، سبك ادبي، سبك هاي ادبي، داستان كوتاه،فيلمنامه، نمايشنامه، طرح رمان، ماهنامه ادبيات داستاني چوك، سينماي جوان، كانون ادبيات ايران، حوزه هنري، گالري عكس، گالري نقاشي، عليرضا محمودي ايرانمهر، فتح الله بي نياز،ادبيات، عشق، ماهنامه ادبیات داستانی چوک

 

مریم عبدی[1]

 

26 سال داشتن چه قدر تجربه در خودش دارد؟ 26 سال با خط زمان پیش رفتن؛ هر چند که هیچ وقت زمان٬ خطی برایم معنا نمی شود و همیشه حجمی مشکوک است. او خیلی منطقی و خشک ادامه پیدا می کند من اما به شوخی اش می گیرم و به لحظه لحظه اش نه دیدی تاریخی بلکه دیدی فرا تاریخی دارم و همین است که یکمرتبه می بینم چه قدر بزرگ شده ام.

همیشه همین گونه بوده است خاطرات ما هیچ وقت مرتب تداعی نمی شوند به ترتیب سال و روز نیستند آنها تلی از حقایق اتفاق افتاده و نیفتاده اند. گاهی با خودمان فکر می کنیم که جمله ای را در زمانی مشخص گفته ایم اما آن حقیقت ندارد. گاهی مرز خیال و حقیقت در خاطره ها از دست می روند و این جاست که زندگی نامه ی شاعری چون من که قرار است از خودش بنویسد در خطر ابطال قرار می گیرد و آیا درست است با تاریخ و حقایق شوخی کنیم!

برای خودزندگی نامه نوشتن٬ مهم نیست تعداد قدم هایمان را در خیابانی شلوغ درج کنیم؛ مهم نیست چند پرنده روی شانه مان نشسته باشد؛ این که هزاران بار از پنجره های مختلف سرک کشیده باشیم اصلن اهمیت ندارد؛ برای کسی مهم نیست که لامپ خانه ی ما کی خاموش می شود. پس باید در دیگری را بگشاییم و اتفاق هایی که مدرک با خودشان حمل می کنند را یادآور شویم و همیشه باید آماده باشیم تا اگر مدرکی خواستند رو کنیم. هر چند نمی دانم کارت واکسن فلج اطفالم کجای جهان افتاده اما مدرک های باسوادی ام را قاب کرده ام زده ام در آینه دو تا شوند؛ شعرها و مطالب مختلف در مجله ها و سایت ها هم٬ باد با خودش این ور آن ور می برد٬ تنها چیزی که با من مانده و هم قدمم جلو می آید‌ »ثبت احوال باران» است؛ دفتری که با قطره قطره اش زندگی می کنم و مدرک خوبی است برای این که بگویم شاعرم حتمن!

شعر وقتی حکم نفس را پیدا کند زندگی مجازی و حقیقی نمی شناسد در کتاب و کاغذ خلاصه نمی شود؛ در مانیتورها و تلفن های همراه نیز ما را همراهی می کند. مثل هوایی که به هر شکل در می آید چه در بادکنکی قرمز چه در بطری خالی قدیمی... در هر صورت با ماست و من تمام سعی ام را می کنم هوای آلوده ی این روزهای ادبیات را کنار بزنم تا نشان بدهم که جوهره ی شعر جوهره ی زندگی ست.

نوشتن بسیار ساده است اما نه نوشتن از خود٬ از زندگی ای که هر روز تجربه می شود؛ هر روز تکرار می شود و اگر روزمرگی یقه ات را بگیرد آن قدر لال می شوی که هرگز نمی توانی بگویی نوشتن بسیار ساده است.

دیدگاه‌ها   

#2 محمد باغبان 1392-08-24 21:21
سلام و خسته نباشید خدمت شما
امیدوارم شاهد بهتر شدن سایت شما باشیم لطفا به نوشته های ما هم سری بزنید
#1 مرتضالطفی 1392-04-31 15:06
ثبت احوال باران» است؛ دفتری که با قطره قطره اش زندگی می کنم... درود ... دفتر شعر خوبی را ورق زدم و از لابه لایش شاعر بهتری را دیدم... درود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692