آسیه حیدری شاعر و مترجم زبان فرانسه.
تحصیلکرده ی دانشگاه چمران و شهید بهشتی در رشته ی زبان و ادبیات فرانسه
آثار ترجمه شده
رمان" زمانی که یک اثر هنری بودم" اثر اریک امانوئل اشمیت .چاپ هشتم از
انتشارات افراز
"مثل یک کوسه ماهی در موج" گزیده ی شعر های شارل بودلر شاعر سمبولیست
فرانسه انتشارات افراز
" عاشقانه های وطن" گزیده ی چند دفتر از اشعار شاعر پرآوازه ی سوئیسی،
الکساندر ووازار انتشارات نصیرا
و مجموعه ی شعر "دستم را از دنیا بیرون می برم" سروده ی آسیه حیدری انتشارات نصیرا
آثار در دست چاپ:
ترجمه ی رمان نوجوان "چشم گرگ" انتشارات چکه
ترجمه ی رمان " سقراط در شب"
گزیده ی شعر "پل ورلن " شاعر سمبولیست فرانسه با عنوان " شادتر از هفده
سالگی پسری عاشق" انتشارات افراز
ترجمه ی "اناری در گلویم ترکیده" اثر آن پریه شاعر سوئیسی و آخرین برنده
ی بزرگ شعر فرانسه زبان دنیا.
شعری از پل ورلن از مجموعه ی زیر چاپ" شادتر از هفده سالگی پسری عاشق"
دلهره
نه مزارع باروَرَت، نه پژواك سرخ آواز چوپانهاي سيسيليات
نه حشمت پگاهت، نه طمطراق گلهمند شامگاهانت
طبيعت! نه، ديگر به وجدم نمي آوري
ميخندم، به هنر، به انسان به آوازها
شعرها
معابد باستاني، برجهاي پيچ در پيچ
كه برافراشتهاند كليساهاي عتيق را
در تهي آسمان
به يك چشم ميبينم، خوبيها را بديها را
انكار مي كنم تمام انديشه را
و از عشق، اين ريشخند قديمي
ديگر هيچ به من نگوييد
خسته از زندگي، هراسان از مرگ
خاشاكي، بازيچهي جزر و مدّ
روح من، ميگريزد از اين بندر
از اين گرداب كشتي شكن.
دو شعر از "آن پریه"شاعر سوئیسی
زیر چاپ
1-
فضا باغ من است
و دریا در آن
تمام قد، با بادهای دوردستش
سیاره ها به ملاقاتش می روند
زندگی، مرگ
هر دو لی لی می کنند
و من، اسیر آزاد، پرسه زن روزهای موازی
کنار بازی
2-
در این دنیا پرنده ای هستی
به هوا خیانت نکن
به آواز هم
همین زیباست و بس
نت خویش را اگر بیابی
خداوند در موسیقی خویش جایت خواهد داد
سه شعر از الکساندر ووازار از مجموعهی "عاشقانههای وطن" انتشارات نصیرا
1-
عشق گفته ام
آزادی گفته ام
و تمام تنم پهن می شود
صخره ی شیبداری که از آن
ریشه ها می لرزند در خون تبار
عشق گفته ام
وجنگل ها در لباس تکه پاره ی ماندگار کودکی هماره می لرزند
آزادی گفته ام و سنگ پر می شود از خارایی
و صدای من
دره ها را تا هماره در می نوردد
آزادی گفته ام
زین پس هرگز آهن بر مشت هامان کارگر، نه
آزادی گفته ام
زین پس هرگز برادرانم زدودن خاکستر یوغ را گردن نمی نهند
2-
آزادی من ماهی دریاست
آن جا که سرزمینم آرام می گیرد
3-
آزادی من بیدار است
آنگاه که وطنم
آرام به خواب می رود.
شعر هایی از آسیه حیدری
1-
بالا می خزم
بر ارتفاع دری
که دیوای بلند پوشیده
در هیئت یک کلید
که اندامم را مجروح می کند
سال ها می گذرد
و من هنوز
می چرخم
می چرخم
می چر
خم، با کلیدی در شکم
درد می کشم
در ارتفاعی که هر روز زایمانم می کنند
2-
توی همین اتاق سه در چهار
نه، توی همین چند در چند
که صورتم را و صورتت را
کتاب می کنیم
هزار هزار جیرجیرک
روی خط سکوت ما جیغ می کشند
کسی نیست تا کلامی برایش بگویم؟
تا کلامی برایم بگوید؟
این کتاب بی ورق را
هی ورق می زنیم
ورق می زنیم
ورق
ورق
دم دمه های صبح است
و جیرجیرک ها نخوابیده اند
و من توی صورتت
ساعت هاست که خوابم برده
3-
رو برمیگردانم از آفتاب
تا تو میرسی
این عادت آفتابگردانهاست
دیدگاهها
یک سوال دارم
آیا شما از فارسی به فرانسه هم ترجمه می کنید؟
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا