بانگ نیمه شبی مستور
از جادوی آواها
بانگ نیمه شبی مستور
از جادوی آواها
شب در پیشگاهم به شکل مهیبی
کرنش کنان رسته از رذالت نیم روز
حریر شفق در سایه ی حصار سیاهی
فراز نخل های وحشی نگون سار
شب فرو افتاده است
با شتابی چنان هولناک و بی انتها
بر آستانه ی جهان، در آشوبی شرجی
صلح در عمق شیارهای عصر عصیان