اشعاری از حسن بصیری

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

تو همه جا هستی

تو، همه جا هستی

چه هست_ سختی هستی تو،

چه سخت.

...

نکند هستی بزرگم،

نیست­ های کوچک را بشمارد

نفسم به­ شماره بیفتد

 


 

فرض کن

 

فرض کن جهان به کوچکی تو نباشد

چند قدم بزرگ بر می داری تا کوچک­ترین خیالت

که خالی نیست...

 


 

باید از اینجا خیلی دور شده باشی

 

حقیقت لخت

دست­ های خالی باد است

و بی­ صدایی لب­ های من وقتی تو را صدا می­زنم

باید از این­جا خیلی دور شده باشی

 


 

قرارمان این نبود

 

درست وقت اذان

که راه­های رسیدن به­ خدا

بی­ شمار از بلندگوها پخش می­ شود

تو،

بی­ رحمانه مرا

در آن کوچه­ ی بن بست قال گذاشتی

قرارمان این نبود

دیدگاه‌ها   

#2 امین سوری 1390-09-26 18:52
سلام اشعار زیبایی بودند .اما نقدی که من میخوام بکنم به مفهوم شعره .من اینطوری فکر میکنم که مظمون شعر سپید باید از رویداد های شخصی عبور کنه و وارد بطن جامعه بشه من اینگونه فکر میکنم که قالب غزل و کلا ن قالب کلاسیک برای بیان احساسات عاشقانه مناسب تر باشه و ابزار بهتری در اختیار شاعر باشه برای ابراز این احساسات .
#1 بهروز 1390-09-24 23:55
سلام
فکر کنم اشعار آقای بصیری را در فیس بوکشان خوانده ام و همانجا هم تفاوت را در اشعارشان فهمیدم. خیلی ساده و زیبا به مسئله شعر نگاه می کنند.
نیچه در" در فراسوی نیک و بد" می گوید: هر چه ژرف است نقاب دارد اما ژرفترین چیزها از تمثال و تصویر بیزار است.

لذت بردم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692