شعر آزاد«حمید رضا اکبری (شروه)»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر آزاد«حمید رضا اکبری (شروه)»

 

حالا خمپاره ای نیست

خار دیدم /خار شدم

شاید نه من تصورم این شد

ناخنت را سفت بر پوستم نشاندی

از جنوبی‌ترین سمت تنت عبورم دادی

شرجی خوردم / پاریس می‌خواستم !

جنگ را یادم انداختی

واژه واژه می‌مرد /می‌مردیم

در موسیقی جنگ !

حالا خمپاره‌ای نیست

تن به تن جنگم با توست

صلح کی می‌آید ؟!

تا من در تو جا نمانم

و مدام از فشار حرف‌ها سراسیمه نشوم

بیا صلح را به چسبیم !

تا چیزی از من لای لب‌هایت نماند .

 

همانجا غروب را هم تكه كردي

از زنانگي‌ات دور شدي

كارد دست گرفتي

و چيزي تو را نرقصاند

خون كردي !

جرعه جرعه فهميدي

از حوصله دوري .

تا شهر در ايستگاه آخرش

فاتحه‌اي برايت خوانده شد .

درست همان‌جا غروب را هم تكه كردي

و خونش به آسمان رفت .

 

 

قاره که جریانی از کارون ندارد

معادله در چند وجه ماندیم

این پستان بزرگ مکیدن دارد / راس معادله تو هستی !

پیراهنت راکه در آوری

حرف می‌زنم شبیه همین آخرین نفری که پرید

حرف زد / حرف زدیم و نمرد ... نمردم ...

چقدر راحت می‌شود در زنانگی خلاصه شد

لب‌های ور‌چیده من گاز گرفته شده‌اند

فحش نمی‌شوم در چند وجه این معادله

راه حل ؟ !

سر نمی‌گذارم بر شانه‌ات تا غروب نکرده‌ای

می‌خواهم بدوشم !

این معادله سوراخش تنگ شده است

دهانی نمانده

سنگ قبرم همین است / می‌شود

قاره‌ای که جریانی از کارون ندارد .

دیدگاه‌ها   

#1 مرتضی طاهری 1392-11-20 15:48
سلام
سعی کردم بفهمم نفهمیدم
کوتاه و مختصر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692