شعر اول:
گاهی حسادت میکنم
به بوسههایی که تو را به دنیا آوردهاند
و از عرقهای پیشانی قابلهات کسی حدس نزد
نقشه فتح گونههایت را
سالها پیش دزدان دریایی کشیدهاند
وقتی کشتیهایشان
روی چروک دستهایت عبور میکرد و به غروب میرسید
عاشق میشدند_عاشق_
تا ایمان بیاورند
به ناخدایی که با بغضهایش ، خدایی میکند
منتظر کدام معجزهای
پیامبران تو سالهاست به آسمان گریختهاند
و ساکنان خسته زمین
نوح را
آرام
آرام
از پلههای کشتیاش پایین میآورند
گاهی فکر میکنم ، تاریخ
از کجای غصههایت آغاز میشود
شعر دوم:
قهقهههای تو
با بکگراند این دیوار کاهگلی
معرکه است
این شبها را هنوز
لای این پردههای صورتی ورق میخورم
روی این تخت خوابهای خالی
خنک میشوی تو
وقتی
تجاوز میکنم
به پروانههای باغی که سوخت
شعر سوم:
آلبومها بیگناهند
وقتی دوربین
با چراغ خواب تو خاموش شده بود
و دیوار
پشت سر هم
عکسهای سوخته میگرفت
شعر چهارم:
وقتی خدا تو باشی
تمام منظومه ها هرز میگردند
شبیه کهکشانی
پر از مهرههای آبی گردنبندت
معجزه کاغذ پارههایم
دیوانی شده
پشت ویترین خرابهها
خوراک موشکهای کاغذی و
لولهایی باریک!
که انسانها را به فضا میبرند
زمین را تف میکنم روی زمین
من نزدیکترین سیاره به تو
تمام دورها را برداشتهام
و راه شیری را از دور کمرت باز کردهام
تا طلوع خورشیدی دوباره
از شرق پیراهنت
تو میتوانی
منظومههای تن مرا
با انگشتان ظریفت به هم بریزی
برای کفش دوزکهای سینهات دلتنگم
برگرد و
خدای خوبی باش.
دیدگاهها
دیوارها را
پنجه می کشم
از سایه ی روبروی پنجره
صدای گریه تولد کودکی می آید
زایش مجرم دیگر
محکوم به زندگی
همین لالایی
مارش اجرای حکم است
به دیوار
پنجه میکشم
در این تاریکی
بستر خوابهای رویایم را گم کرده ام
آغوش کدام سایه
برای پیدا شدنم ...گشوده میشود
نفسهای سردم را
در حُرم گریبانش
به آتش بکشم
باز این سقف
بروی سرم آوار میشود
اگر این دیوار
با پنجه هایم
شکسته شود ....
.
.
شعرهایت را دوست دارم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا