شعر آزاد«شهاب حاجتي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

سوژه در عکس

 

 

 

تنهایی عکسی دونفره است

 

وقتی که

 

تنها عکاس می ­گوید

 

سیب

 

و کرم ها بی رابطه رابطه را می فهمند

 

بی آنکه از فروید چیزی بدانند

 

و قی بزنند

 

در ممنوعیتی قرمز

 

با عطر لبنانیش

 

 

 

روزنامه، روز نامه ، روز نامه

 

تمام این کلمات را شبنامه نوشتم

 

اما در روز نامه می ­خوانی

 

از شاتری که گول خورده از سوژه

 

برای یک تکه نان

 

که اضافه اش را بالا می آورم

 

در شعر

 

گلاب بروی هیچ قبری که بروی خودم

 

که برای مردن چه دیر شده ام

 

تا تو با عزرائیل تنهایی عکسی بگیری

 

من روی این شعر

 

جیش

 

و بعد

 

جیم

 

تا سطر بعد

 

 

 

تنهایی

 

قاب شود به دیواری

 

در خانه­ ی زوجی خوشبخت.

 

 

 

 

 

بار دیگر شهری که دوستم می داشت

 

 

 

حالا
بار دیگر

 

نه نادر ابراهیمی این شهر را دوست می ­دارد

 

نه من این گلدان­ های خالی را آب خواهم داد

 

هی شاعر

 

هی شاعر فهمیده

 

اشتباه آنجا بود

 

کلمات را به کمر بسته بودی

 

تو

 

فهمیده بودی کلمات را                   خسته بودی

 

که حوصله از تو

 

سر

 

           ا

 

                 ز

 

                     ی

 

                             ر

 

شد

 

در من

 

 

که زن شد.

 

 

زن های زیادی

 

تنهایی­ های زیادی کشیده اند

 

تن های زیادی

 

زیر دستت مشت

 

زیر مشتت کلاغ زاییدند

 

هی شاعر

 

من تنها نبوده

 

تن­ها زن ها نبوده

 

اگر شهر بوی ادکلن های مست رقصنده را دوست می­داشت.

 

این شعرها

 

راهی به شهر عاشقانه هات باز نمی کنند

 

کلماتت را به کمر ببند

 

این انفجاری ترین لحظه من است

 

که مرا و تو را تو را و مرا

 

کاشف سرزمین های جدیدی بخوانند

 

سرزمینی که تو دوست می داشتی

 

سرزمینی که گلهاش در من می روییدند

 

با

 

گلدان هایی خالی.

 

 

 

 

 

پ.ن:" ما باغچه ی کوچکی داشتیم. و گلهای کوچکی که باغبان برای آن آفریده بود. ما گل های کوچکمان را آب می دادیم. کنار باغچه می نشستیم، علف ها را از ریشه در می آوردیم و دور می انداختیم. درختان را می گفتیم که سایه بردارند و آفتاب را بگذارند که بر گلهای کوچک ما بتابد. گل ها از یاد بردند که باغبان آن ها را کوچک آفریده است. سر کشیدند و بلند شدند. ما نتوانستیم با گلها بجنگیم. ما نتوانستیم آن ها را از خاک جدا کنیم. آن ها ریشه هایی یافتند که 10 سال خاک نمناک باغ را مکیده بودند. گلها از درخت های بلند و سایه بان های بزرگ نترسیدند. گل ها از آنکه باغچه کوچک است، باغ کوچک است و دنیا کوچک تر از همه ی آن هاست نهراسیدند. و روزی از راه می رسید که بابا جان گفته باغچه را بیل بزنند. گفته که مثل تمام حیاط آن جا را هم سنگ بگذارند."

 

 

 

 

 

غریبه ای در خون سبز چشم­هات

 

 

 

وقتی به خون این غریب تشنه می شوی

 

در من آهوی ضامن داریست

 

که گُنده لات های این شهر

 

براش نقشه می کشند

 

با طرحی از چاقوی "غربتی"

 

***

 

وقتی به خون این شهید تشنه می شوی

 

در من نارنجک های نافهمیده ایست

 

که ضامنت بشوند

 

و خود را بکِشند

 

از این مخمصه کنار ــ

 

کنار خوابت دراز کشیدم

 

و به آشنا ترین امامِ چشم آهویِ سبزی فکر کردم

 

که ضامنم شد

 

حالا من ماندم و

 

امام غریبی

 

که نیستم

 

 

 

 

 

 

 

تهران ده شاهی

 

 

 

اين تهران اگر ادامه داشته باشد هنوز

 

ادامه روسريت را مي برد

 

تا انتفاضه ای تا سنگ...

 

سنگ واژه سنگيني است

 

وقتي كه نقطه هاي تو خالي اسم ات شدند

 

ـ می شوم ـ

 

نقطه هايي كه مُلاي اَبجد به من چسباند

 

تهران را به مکتب خانه فرستاد

 

حالا با تهران بزرگ چه کنم

 

مانده ام!

 

آي ايران سبيلوي پشمالو

 

روسريت را بپوش

 

اينجا تهران است

 

آي تهران ِ هيز ِ هرجايي

 

لب های سرخ دلقكي ­ات

 

تکثیر می ­کرد

 

پیچش ماهیچه ها و

 

بوی ادکلن های عرق کرده تنی

 

مست از عاشقانه­ هاي سبز يك سرباز

 

كه روسري­ ات اتفاق افتاد

 

تو را به متن كشيد

 

و حاشيه ­ات را گل­ هايي

 

خوني شد.

 

دیدگاه‌ها   

#2 ساناز 1392-10-23 18:44
اقا شهاب باباایول نمیدونستیم اینکارا رو هم بلدین
#1 ... 1392-03-27 22:04
سلام
کلام توانمندی دارید.انسجام زبان همراهی و همخوانی فرم و محتوا از خصوصیات شعر شماست.بابت این ساخت قهوی در پیکر ادبیات امروز ایران بهتون تبریک میگم دوست عزیز.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692