شعر آزاد«احد رئيسي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

"جدّی‌جدّی"

 


می‌گویم :
تو از فرط علاقه آخر
شهید می‌شوم از تو!

زار زار مـــی‌زند زیر دستم
می‌رود سیاه بپوشد
زنگ می‌زند به زری - که انگار به همه-
مراسم را - طبق معمول- روزنامه خواهد گفت
عبدالباسط از مصر خبر را به در و همسایه می‌چسباند
دوستـــان و فامیــــل‌های وابسته
چشم‌هایم را باز و بسته می‌کنند
بعد ازاین‌ها همه
مـاتـرک
و همــّه‌ی اشیاء قیمتی که ندارم، به درک
سر روی سینه‌ام بگذار
نمرده‌ام که غمت را به غیر می‌گویی!

 

 "عاشقانه‌هاها"


خب قرار نیست
لبـم را با دهان تو کوک کنم
بالا
پایین و
فـَک بزنم
و یا دهنه به یک جای یابو بزنم اشتباهی !

( خب
هر شاعری به شیوه‌ی خود شور می‌زند
و یا
مـلـمل لـول لبی را زده لب در شـعرش )

قدری آن‌طرف‌تر ایستاده باشی
قدری این‌طرف‌تر ایستاده‌ام و
همین امروز
فاصله‌ی عزیز را رعایت می‌کنیم
همین امروز

دیدگاه‌ها   

#2 زهرا 1392-02-03 13:56
درود استاد..عالي
#1 امیر محمدیاری 1392-01-24 02:18
مثل همیشه خولندنی هستی احد جان

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692