انگشت اشاره
تابوت ها مرگ را دست دست میکنند
ومن رسیدهام به خاک
خاک مادر
چه آغوش تنگی گشوده است
دوستانم به زنان جوان تسلیت میگویند
ومن رسیده ام به تاریکی
آه که چه نعمتی است تاریکی
این جور وقت ها می فهمی
دست کشیدن یعنی چه؟
وقتی که در بستر
حجمی از خلا دستت را به سینه بر می گرداند
از مور ومارخبری نیست فعلن
اما در کار پوسیدنم
و از انگشت هایم
حتمن شصت ام را برای خودم حفظ خواهم کرد
گاهی وقت ها لازم است
چیزی را به کسی نشان بدهی!
...
خنده های نمک
ریگی به کفش داری این روزها
وقتی می خندی
صدای رود خانه می دهی
می گویی شکل ساعتم
پشت این میزهای چوبی وقت ندارم
می خندی
دلم شور می زند
با این همه من این صدای شور را دوست دارم
وقتی کمی دورتر
در یا چه ای با نمک لبخند می زند.
دیدگاهها
وقتی بیایی
تمام لحظه هایم ماه گرفته میشوند,,,
,,مریم,,
همیشه از خواندن اشعار زیبای شما لذت میبرم[
ممنوم از كه مي خوانيد
وقتی بیایی
تمام لحظه هایم ماه گرفته میشوند,,,
,,مریم,,
همیشه از خواندن اشعار زیبای شما لذت میبرم
اندیشه هاتان سبز جناب پاک بین
از كلمه به كلمه اين شعر عطر احساس شما به مشام ميرسد
بسیار لذت بردم و محظوظ شدم
با امید موفقیت روز افزون شما گرامی
از انگشت هایم
حتمن شصتم را برای خودم حفظ خواهم کرد
گاهی وقت ها لازم است
چیزی را ب کسی نشان بدهی..
درودها و سپاس ها
زیبا بود
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا