ابر شدهام
ابر شدهام در اتاقم
تودهای معلق
میبارم
بر اشیا
بر کلمات
گاه
کنار میروم
تا خورشید
گلهای فرش را برویاند
و نور
تختخواب را
با سرعتی شگرف
در آغوش بگیرد
گاه
پراکنده میشوم
به شکل پرنده
به شکل زنی با گیسوان مجعد
به شکل چهرهای
که بیشکل میشود
تکهایم پشت میز مینشیند
تکهایم طول اتاق را قدم میزند
و تکهایم
همینطور بالا میرود
بالا
بالاتر
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا