شیمیایی
رو به رویام یک تخت در شیشه
از شیمیایی تا برگشتن به گشتن
هست و بودم را قسم
باز دیدن در منام بود
سا
ل
ها
های روی پنجره
دود شدم شاید شدن از شیشه تا یک یا چند سال دیگر در من ام باش اد
چشم در من دیدی نه دارد
آفتاب پتپت از نعشام می زند بالا
بودهها در برج شیشه
پردهها را پرده پرده می کش ام باز
فردا پشت یک مرد شیمیایی
دود می کن اد از بود
اما
من از منام یک بار دیگر می زند بیرون!؟
یا در دود
شکلی از دیگر
به دنیایی شبیه کودکی در من
قسمتی از بودهام را شکل می گیرد؟
شاید یک بار دیگر با شدن باش ام...
امروز هر با من
جایی به جای دیگری ماندن
کودکانی در تو تا فردای رفتن
پشت دیواری از شیشه
لب خندی شیمیایی
در صورتام تف کرده است.
زن
حس حنجرهای رگ شکسته دارد
لرزش حرفی بر لبان تو...
از ضلع سوم هر حرف
دستی کش ایدهام بر خطوط ناخنام
تا هیچ کلمهای بی شکل در جملهات ننشین اد
به من لب خند بزن زن زن
زنی که با دوستام داشتی می رفتی
این خط بر لبانات نمی آید
شاید خطی از لبات به شکل تازهای از حرف برس اد
اما شکل تر از تازه گی حرفیست
که لب ندارد
الف با تا یای خنده ات را بر صورتام تف کن
تا زن را در جمله ای زن تر بنویسام ...
می خواه ام به جنس تو دستی بکشام
به بودن ات
به حسی حتمی تر از کلمه ای
می خواه ام از فرط تن به تشنه گی برس ام
هست" ای" در من که مردم نیست
از درونیترین بودنها بیرون ات بکشام
تا حرفی پشت زنانه گی ات جا نمانده باش اد
دیدگاهها
از درونیترین بودنها بیرون ات بکشام
تا حرفی پشت زنانه گی ات جا نمانده باش اد
عالی و بسیار عالی. من هم در باب زن سروده ام ؛ اما این از اعماق جان است و آن از تراوت روح و سادگی در کلام. پس بجاست که تبریک بگم خدمت جناب عالی، زنده باشید عزیز بزرگوار.
زبان ویژه با تصویرهای ماندگار که خطی منطقی در طول و عرض زبان کشیده است و موسیقی که لذت زبان را در همان طرح منطقی می نشاند و این بار با حس گرایی و تجربه اندوزی ملموس که لذت بیش تری به همراه دارد
اما شکل تر از تازه گی حرفیست
ممنون آقای فرخی عزیز
دستی کش ایدهام بر خطوط ناخنام
تا هیچ کلمهای بی شکل در جملهات ننشین اد... درود و سپاس استاد فرخی عزیز.شعرهای خوبی خواندم ...و لذت بردم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا