مرتضی کریم پور

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

گفتند میهمانیم

 

دست در دست هم

ایستاده بودند

چونان دو کاج

میانِ بهتِ ما

         و قرصِ کاملِ ماه.

 

گفتند میهمانیم

اما آمده بودند که بمانند

این را از نجوای سنگینِ کوله­ بارشان فهمیدیم.

 

ما بر درگاهِ خانه ­هایمان نشسته بودیم

با پاهایی آویخته تا انتهای شب

و آوای جیرجیرکی موهوم را

                         تسبیح می ­انداختیم.

 

گفتند به میهمانی آمده­ ایم،

میزبان را بگویید

خاکِ کوچه را

به جادوی آب معطر سازد

و کودکانِ شوخِ اسپند را

بر مجمرِ خشمِ آتش

به دست­ افشانی برآورد

و زیباترین اتاق را

به بسترِ زفاف بیاراید.

 

ما همه درماندیم

که این رایحه را نسیم

از کدام سو

       به کوچه آورده­ ست.

 

پاهایمان

بر کشاله­ ی ناگزیرِ شب

                               تاب می­ خورد.

 

گفتند میزبان را بگویید

آنگاه که خورشید

بر ساقهایِ سرخِ خود فراز آید

آسمانِ شاه ­توتِ گوشه­ ی حیاط

با گیلاسهای شراب

چراغان خواهد شد.

 

ما هاج و واج

همدگر را نگاه کردیم

و سکونِ جای­جایِ ستارگان را

                             تسبیح انداختیم.

کهکشان

در راستای کوچه

به سوی گورستان

               خم شده بود.

 

گفتند این آوای حزین

             از گلوی کدام خانه می­ آید؟

ما دستهایمان را

گردِ استخوانهای زانو

چنبره کردیم

و ناله­ ی غوکان را

             به سوگ نشستیم.

 

ماه می­ رفت که در انتهای کوچه

همچون دندانِ شکسته­ ی خدایی فروتن

           در دهانِ گورستان

                             به خاک رود.

 

دیگر هیچ نگفتند

چرا که رفته بودند.

 

با پاهایی درمانده در قیرِ شب

به خانه­ هایمان فرو شدیم

و تا ناله­ ی خروس

رج­های دیوار را

           تسبیح انداختیم.

 

صبحگاهان

خورشیدِ نابجا

همچون گلوی بریده­‌ی بی ­گناهی

غبارِ کف­ آلود

قِی می ­کرد.

 

 

 شعردوم

 

 

 

با دست­‌هایت سلام می­ کنی

 

با پیشانیت تعجب

 

با کفش­‌هایت خداحافظی

 

و خانه پیر می‌شود

 

               در سکوتِ چشمانت...

 

 

 

مادرم می‌گفت:

 

عشق را

 

تنها سگ‌های ولگرد می‌فهمند

 

در گریزِ میان سطل‌های زباله

 

و آوازِ

 

       شب‌گردهای عاشق.


دیدگاه‌ها   

#2 احددروگر 1391-07-10 03:49
سلام رفیق شاعر
دوست عزیز از خوانش اشعارت خیلی لذت بردم بخصوص شعر اولت علی رغم استفاده (به نظرم هدفمندانه)از برخی واژگان کهنه شده خیلی زیبا بود . پیوند عمودی شعر آنقدر مستحکم و قوی بود که خئواننده را راغب می کرد تا انتهای کار بخواند.خوشحال شدم
#1 فرهاد زارع کوهی 1391-07-02 07:05
درود بر شما

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692