شعر اول
سطرها را می کشم از درد
درد می کشم
این از کشیدن پرده تلخ تر است
وقتی /
به کوچه ای نگاه می کنی / که می گذرد
خیابانی / که می آید
و زیستن را
در ضرب های جدول
تکرار می کند
خطوط کشیده را کنار می گذارم / درخت های حاشیه را
می کشم
کنار می آیم
جایی میان لرزش دیوارها
گیسوانم را
می چسبانم به باد .
شعردوم
شما که در جریان بادها نبوده اید
چگونه قضاوت می کنید
بیدی را
که به لرزش آفتاب
عاشق است؟!
دیدگاهها
اگه قبول کنیم کلمه تنها یک داله در زنجیره دال ها و به تنهایی معنی نمی ده، پس به اولین چیزی که می رسیم یک عبارته. مثلا درد کشیدن یا سطر را کشیدن. خب این یک عبارت خیلی کوتاهه و اگه ما به عبارات و جملات بزرگتر فکر کنیم دوایر و حلقه های معنایی خیلی بیشتری با رگه های ارتباطی متعدد می تونیم داشته باشیم. از همین جاس که ما به شعریت می رسیم.ولی اگه توی دم دستی ترین و جزیی ترین ارتباط اون هم توی یک یا دوعبارت درجا بزنیم عوض شعر به یک پازل سطحی و فلت می رسیم. چیزی که توی سطور اول شعر اول اتفاق افتاده.ما می تونیم در بستر زبان به مفهومی مثل کشیدن خیلی عمیق تر و بسیط تر بپردازیم. می تونیم خیابان توی کار رو هم بکشیم!همین طور باد رو.
اسلش توی شعر سپید برای عمل تقطیع یا خوانش های محتمل دیگر یا تغییر لحن و صدا معمولا به کار می ره که هیچکدوم توی شعر اول دیده نمی شه!
شعر دوم البته چیز خاصی نداشت. عذر می خوام که رک می گم.
ممنونم از شم و احترمتون به ادبیات.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا