شعر اول
آژیر ممتد رسوایی می دمد بلند
كنون...
نبودنت حمله هواست
سپرم ...
سرداي ريخته در قيف زمستان
و من
اوضاع كج تابلويي سر يك ميخ آويزان
وضعيت آفتابم لكهاي زرد
چشمانم قرمزي چند انار ترش
صورتم ...
سفيدِ كم حالِ كاسه شير برنج است
باكي نيست
ايمنم !
جان پناهي دارم عجيب دشمن كش
زيرين ترين اطمينان زمين به بذرهاي ديم ديدار
كانجا ...
سَرگل انفجار آرامش
بهار نگاه تو ...
و ثِقل شكوفه هاي بادام هيروشيماست!!
شعر دوم
اگر سه کوه ...
همه شيپورند
يكي بر سر و ديگران نشسته اند برشانه رغبت
بياور بيشتر
در هر سه بلند بدم
كه نسوخ ازلي خندان است
زخم هر داس به گندمها را
اگر سه دريا كه...
همه نقارهاند
دو تا در چشمها و ديگري به چشم پرطپش ِ آرزو
بياور بيشتر
نوش كن تقطير اسقاطي ابرها را
كه رجوع ابدي
اتصال شصت پاست
شخم هربستر آبستن زده از بي آبي
اگر سه آفتاب كه ...
همه طبلاند
هر سه در شن زار بيداري تنور
بياور بيش تر
بر هر سه سهمگين پاي بكوب و دست
بگذر...
نرم و آهنگين
كه نشوز آسمانِ نيلي روياهامان
توزيع سردِ بيوزني و تشويش قدمهای بهار است
دیدگاهها
تشبیه های عالی وقابل تامل فراوان است
پاینده وسرفراز باشید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا