دو هایکو به همراه چند شعر کوتاه از مسعود ظرافت :
1
مردد است
شاخه ی توت
لای در
2
خرمالوی کهنسال
ماه
بر شاخه اش
شعرهای کوتاه :
1
مرد آلزایمرش را
توی جیبش می گذارد
و آنقدر
این خیابان را
عقب عقب می رود
تا برای کودکیهایش
دست تکان دهد
2
تاریکی
کراواتش را محکم کرد
و آرام آرام
صبـــــح شد
3
شاخهها را تکان داد
ایستادم
سوار شد و
بیهیچ حرفی پیاده
باد بهاری
4
فوت کردی
که تاریکی مرا ببلعد
ناخواسته
ناخن بکشم روی سنگــــــ ها
و گاوهای هجاری شده
حمله کنند
5
دلتنــگی
رانندهی تانک است
در آخرین غروب جنگ
با عکس زنی
در مشتش
دیدگاهها
زیبا ... زیبا هستند
قلمت نویسا
سبز سبز بادی
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا