دو شعر از غزال مرادی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

1

 

همه چیز آن­قدر عاشقانه بود

که درختان خشکیده

از جیب­شان میوه­ های تازه تعارف کنند

همیشه معجزه این نیست

که بچه­ ها توی گهواره با مادرشان حرف بزنند

معجزه آن قدر ساده می­ آید

که باورمان نشود

مثل خورشید پشت پنجره

درسایه سکوتمان رنگ باخته­ ایم

اتوبان درست همان جایی­ست

که باید بزنیم کنار

رادیو خفه شود

من روزنامه نخوانم

وبگویی

«دوستت دارم »

 

2

 

تمام مناظر این شهر

کارت پستالی غریبه است

نه رودخانه

غرقش شوم

ونه روزنامه­ ای

که باورش کنم 

نامه ­هایم

به آدرس دیگری پست شده­ اند

وهیچ جای جهان به نام من نیست

 تاریخ تولدم

مثل سیگار تو

طعم تلخی دارد

روزنامه­ ها سماجت هم بکنند

بی تو تمام خبرها گذشته است

همه چیز به انقضای خود رسیده است

و زمین

تنها توپ گردی می­ شود

برا ی تکفیر گالیله

دنیا به همین دو کلمه ختم نمی­ شود

که سایه­ هامان

بیخ دیوار قد بکشند

***

بیوگرافی از زبان شاعر:

غزال مرادی هستم متولد 23 بهمن سال 1363.ليسانس رياضی دارم وبرای كارشناسی ارشد ليستی دارم از دانشگاه­های پذيرفته شده ونرفته.درخانواده­ ای به دنيا آمدم كه اهل ادبيات بودند وحالاهم بعد از مادرم كه نويسنده است، سه خواهر ديگر دارم كه دست­شان به قلم است و دو خواهر كوچكترم در زمينه داستان جوايزی هم دارند.شايد بهترين چيزي كه در دنيا به من داده شده همين ادبيات بوده است.ازسال 84 با چاپ شعرم در يكي از نشريه های دانشكده به شعر جدي تر نگاه كردم و از سال 87 شعر تمام زندگی­م را پركرد وبخش جدی زندگی من شد.مجموعه ای دارم كه اگر بشود امسال آن را چاپ خواهم كرد با عنوان «باد مخابره خواهد كرد»

دیدگاه‌ها   

#10 بهروز عامری 1393-12-24 23:13
کاشکی نمیگفتی که ریاضی خوندی چون منمن نمیکنم راحت میگم زبانت ریاضیه و شاید بد نباشد
تو وبلاگم بنام مکتبهای هنری متد لوژی نقدرا نوشته ام دوست داشتید ببینید وبلاگ GHAZAALGHAZAAL.BLOGFA.COM شعرام توشه دوست داشتید بخونید
#9 فاطمه حسنی 1391-04-25 13:23
سلام غزال عزیز
نمیدونم منو به خاطر اوردی یا نه! همدوره ای دانشگاهیت هستم.
عزیزم از شعرت لذت بردم
امیدوارم هر روز شعرای بهتری ازت بخونم

دوستت دارم
#8 شقایق 1390-12-04 16:18
قشنگ بود عزیزم.
#7 محمد رضا ابراهیمی 1390-07-23 02:34
در شعر اول به نظر می رسه دو شعر مجزا از هم که به نسبت شعرهای زیبایی هم هستند به یکدیگر چسبیند قسمت دوم شعراول خیلی زیبا و با احساس بود و مضمون عاشقانه زیبایی رو منتقل می کرد
#6 داوود 1390-07-22 00:13
اتوبان درست همان جایی­ست

که باید بزنیم کنار

رادیو خفه شود

من روزنامه نخوانم

وبگویی

«دوستت دارم »


اين قسمت شعر يك طرف.بقيه اش هم همون طرف.
#5 رضوانی 1390-07-18 15:27
معجزه عشق، در شعر اول روایت جالبی دارد.از درختان خشکیده ای که تازه می شوند تا آنجا که می زنیم کنار و ... اما اینقدر ساده آمده که باورمان نمی شود.
در شعر دوم اما از اینهمه معجزه ساده، تنها توپ گردی می ماند برای تکفیر.اینجاست که به قول معروف: و عشق / برای این غم موزون چه شعرها که سرودند.
#4 مهران سيدي 1390-07-18 05:07
مانا باشيد و هميشه شاعر
#3 طيبه تيموري 1390-07-17 14:19
درود غزاله نازنين
با همان مهجزه ي ساده ات "دوستت دارم" را از لابلاي واژه ها بيرون مي كشم
#2 محسن نوبخت 1390-07-17 03:58
سلام

دو شعر زیبا را خواندم

هر دو شعر به نظر من یه روایت پر بار و استخوان داری را به تصویر می کشند.
در شعر یکم شاعر از یه عاشقانه دو طرفه قصه ای را در بافت درهم سنتی و مدرن بیان می کند نقطه قوت شعر نخست کوتاه و پر بار بودن آن است.

اما در شعر دوم جهان بینی اش گسترده تر و دغدغه هایش نیز بزرگتر و وسیع تر می شود و هیچ جای جهان را به نامش نمی داند. شعر از یک رنجش سخن می گوید.

در واقع هر دو شعر از حیث برخورد با موضوع خوب برامده اند.
#1 سمیه سجودی (نیاز) 1390-07-16 20:08
سلام
زیبا بود امیدوارم موفق و موئد باشی .
از اینکه با شما دوست عزیز آشنا شدم واقعا خرسندم .


تا از این دیوار دوار روم خواهم خواند
درس بودن در نگاه قفسی دوخته است

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692