شعر اول
توی دستهایم
توی پاهایم
در"من"
جریان دارد
سرایت کرده به چهره مادرم
دست برده به پیراهن پدرم
و کودکی در بغداد
که خمپارهای
خواب خانوادگیشان را بهم زده
سرایت کرده به زنی در آفریقا
که دندان هایش عاریتی ست
دست برده در زندگی اشیا
که ملافهای از غبار
بر خود کشیدهاند
دست برده به درختی تنها در کویر
به معلولی بی ملاقاتی
و دست برده به صورت زنی شبیه به تو
افسردگی
شبیه به آسمان بر اندام دنیا سایه انداخته
---------------------------------------------------------------
شعر دوم
نام خانوادگی من است
جنگ
هنوز در دست پدربزرگ ادامه دارد
در ریه ی دایی نفس میکشد
و گاهی گره میخورد
به روسری خواهرم
جنگ
ارثیهی ماست
که در صندوقچه مادربزرگ
لای چفیهای کهنه جا خوش کرده است
-------------------------------------------------------
شعر سوم
یکی تنها از جنگ میگوید
دیگری تنها از خودکشی برادرش
دیگری تنها از گرانی بنزین
دیگری تنها از "بیگانه"
دیگری تنها فیلم میبیند
دیگری تنها ورزش میکند
دیگری تنها گوش راستش را میخاراند
دیگری ...
دیگری ...
دیگری ...
تو به تیمارستانی دل بستی
که منم
دیدگاهها
قلمت سبز
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا