شعر کلاسیک«فرزانه قیاسی نوعی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

توی حیاط خلوت یک خانه ی بزرگ

من با دهان گود تو سیگار می‌کشم

می پیچمت به این همه در.. درد بی‌امان

با ناخن تو چنگ به دیوار می‌کشم

 

خم شو بگیر چشم از این آسمان، دلی

که لای سینه های تو پنهان نمی‌شود

از هر کنار و گوشه تنت را بیاورم

این درد بی امان به تو درمان نمی شود

 

هی داد می زنم شب و روزم گرفته با

تختی که رو به بی کسی ام آرمیدمت

هی مشت مشت توی دماغ هویجی و

هی خون که توی خشکی رگ ها دویدمت

 

یک روز آب می‌شومت توی دامنم

خواب از نگاه سرد من و تو که می پرد

از خیس اشک‌های تو لبریزم و هنوز

دستی تو را درون من از من نمی برد

دیدگاه‌ها   

#1 محسن 1402-04-16 10:41
قشنگه معلومه که نویسنده تخیلات افسار گسیخته ای دارد که با هنر قلم به تنهایب سخت است ابراز شود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692