شعر كلاسيك «بنفشه الياسي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر كلاسيك «بنفشه الياسي»

 

 

1

 

تا اطلاع ثانوی باید سفر کرد

از ترس های لحظه­ ای بایدحذر کرد

باید کمی هم دل به باداباد بخشید

با قصه ­های عاشقی یک شب خطر کرد

باید، نباید، خسته از این دردسرهام

از داستان­ هایی که ما را دربه در کرد

دیگی برای من نمی­ جوشد‌؟! نجوشد!

تا اطلاع ثانوی باید سفر کرد

 


2

 

هر سیزده سلام بهارم برای تو

تشبیه و استعاره­ ی شعرم فدای تو

هم قافیه به یاد نگاهت شکسته شد

هم وزن شعر من شده زنگ صدای تو

دیشب به سبزه زار نگاهت گره زدم

یک رشته از تمام دلم با خدای تو

شاید که کورسوی امیدم ثمر دهد

در پیچ و تاب قصه­ ی بی انتهای تو

 

 3

پشت میزی نشسته ام اما

در کنارم؟! نه !روبروی منی

این تناقض چقدر سنگین است

که تو محکوم آرزوی منی

 

چشم در چشم می شوم با تو

با صدایی که در گلو­گیر است

خنده هایی که گریه می بازند

آسمانی که از هوا سیر است

 

دست هایم به شکل تسلیم است؟

نه! برای اشاره­ای بالاست

یک نشانه به سوی قلب تو

بند­بند وجود من آنجاست

 

دست و پا می­ زنم درون تو

لحظه ­ای غرق، لحظه ­ای آزاد

لحظه ­ای هم سراب می بینم

که تو خندان نشسته ای و شاد

 

ذهن آشفته­ ام چه در­گیر است

از سکوت و تلاطمت خسته

از سرابی که رنگ می بازد

مثل باغی که تار غم بسته

 

پشت این میز مرده­ ام انگار

مصلحت در نشستن اصلن نیست

پا برای فرار می­ رقصد

بند وا­کن امید ماندن نیست...

دیدگاه‌ها   

#3 کتی 1394-04-05 22:03
شعر خیلی جالبی بود.متشکرم. شعرهایتان به ادم ارامش خاصی میدهد
من که از این دنیا خسته ام
شعرت شد ارام جان خسته ام
#2 م ر علا 1393-05-12 06:55
پایت برای فرار مهیا نیست
بندت کنار است مانده ای هنوز
#1 آشنا 1393-05-02 04:49
بند باز امید رفتنت نیست

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692