شعر 1
بازهم خاطرات زنده شدند توی سرفصل های یک تقویم
هرطرف رو کنم تو اینجایی ؛ پر شده از تو حس تنهاییم
هی ورق می زنم نگاهت را؛هی رقم می زنی نگاهم را
بعد این سال های تکراری پشتِ تردیدهای یک تصمیم
ماهی تنگ بغض ها شده ایم؛ دل به دریا زدن شکستن داشت
سبز بودیم و هی گره خوردند دست هامان به لحظه ی تسلیم
دخترانه به رقص آمده ام توی فصلی که نقش می بندی
توی فصلی که خنده های تو را، روی لبهاش می کنم تقسیم
باز تحویل می شود سالی ...؛ سال از سال می رود اما
کاش امسال و سال های دگر بشود از نگاهمان ترسیم
شعر 2
دائم تو را شبیه خودت _درد_ می کشم
حسرت ازاین زمانه ی نامرد می کشم
ترسیم تازه ای شده ای روی بوم غم
با رنگهای خسته ی دلسرد؛ می کشم
دستی بروی شانه ی تقدیر لعنتی
تا کوچه های رفته ی شبگرد می کشم
راهی به سوی دست تو پیدا نمی شود
باید تقاص پس بدهم؟ -درد می کشم-
دیگر تو را میان شکوفاترین بهار
بادستهای سبز خدا ، زرد می کشم
تصویرچشم های تو را در نگاه خود
در آن شبی که معجزه آورد می کشم
هردم، قدم قدم برسم تا رسیدنت
هردم تو را شبیه به "برگرد" می کشم
دیدگاهها
شادم که پس از 600 سال پاخ سلام مرا داده ای . 30 اردیبهشت 1392 و اکنون 20 امرداد 1392 . در عصر انقلاب ارتباطات و انفجار اطلاعات زودتر از این نمی شود پاسخ سلام را داد. عید فطر شما مبارک باد . شعر تازه ؟ خدانگهدار شما باد . چراغی 20 امرداد 1392
مثل همیشه پر از احساس زنانه.
کاش امسال و سال های دگر بشود از نگاهمان ترسیم
چقدر با معناست اين بيت.. لذت بردم...كاش امسال و سال هاي دگر بشود از نگاهمان ترسيم
غزل نخست استادانه سروده شده است و غزل دوم لطیف تر است . غزل 1 بیت 4 مصراع 2 واژه ی « لبهاش» ادبی نیست ، اگرچه غلط نیست ؛ عامیانه بنظر می رسد . جسارت ما را ببخشایید / چراغی 30 اردیبهشت 1392 هردو غزل را کپی کردم .
http://pange-pangare.blogfa.com/
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا